کتاب «آنا کارنینا» رمانی درباره چیست؟ عشق ممنوعه؟ اخلاق و عُرف؟ فروپاشی خانواده؟ تضادهای درونی آدمی؟ صداقت و پنهانکاری؟ اشراف و طبقات مرفه شهرنشین و مسائل دهقانان و بهطور کلی مسائل اجتماعی روسیۀ قرن نوزدهم؟ تقابل زندگی شهری و روستایی و ریای شهری و بیریایی و طبیعتهای ساده روستایی؟ مناسبات اداری و ساختار معیوب دیوانسالاری در روسیۀ قرن نوزدهم؟ در ادامه به خلاصه کتاب آنا کارنینا میپردازیم. با مجله بنوبوک همراه باشید.
جواب این است که درباره همۀ این چیزها و چه بسا بسیار چیز دیگر. رمانهای بزرگ کلاسیک درها و پنجرههای متعدد به روی موضوعات متنوع و مناظر گوناگون و رنگارنگ باز میکنند و بسته به اینکه از کدام در به آنها وارد شویم و از کدام پنجره به درون آنها سرک بکشیم، از آنها برداشتهای مختلفی خواهیم داشت.
در این رمانها معمولاً هم تصویری از زمانه و جامعهای که وقایع داستان در آن میگذرد ارائه میشود و از تضادها و کشمکشها و مسائل آن جامعه سخن میرود و هم از چیزهایی که همهجایی و همهزمانیاند و انسان همیشه و در هرکجا و هر دورهای بهنحوی با آنها درگیر است. از همینروست که کلاسیکها هیچوقت رنگ کهنگی نمیگیرند و همیشه معاصرند.
رمان «آنا کارنینا» هم از این قاعده مستثنا نیست. تالستوی در رمان «آنا کارنینا»، که یکی از بزرگترین رمانهای کلاسیک بهحساب میآید، از روسیۀ عصر خود و نیز از مسائلی جهانشمول سخن گفته است که همچنان تازه بهنظر میرسند.
رمان «آنا کارنینا»، مثل هر اثر بزرگ کلاسیک، بهلحاظ زمان نگارش دور از ما و بهلحاظ مسائل بنیادینی که در آن مطرح شده است و نیز بهدلیل قصهپردازی هنرمندانه و ماهرانهاش همیشه انگار که معاصر ماست و معاصر همۀ کسانی که آن را میخوانند، فارغ از اینکه در چه عصری و دوره و قرنی زندگی میکنند.
از همینروست که این رمان قرن نوزدهمی، با همۀ تغییر و تحولاتی که از زمان تالستوی تا امروز در رماننویسی و چه بسا در ذائقۀ مخاطبان رمان پدید آمده، همچنان رمانی محبوب و پُرمخاطب است و دستمایۀ انواع اقتباسهای سینمایی و تئاتری و رادیویی و تلویزیونی قرار گرفته است و از آن اقتباسهایی برای باله هم ساخته شده است.
خلاصهای از رمان «آنا کارنینا»
داستان رمان «آنا کارنینا» درباره زنی ساکن پترزبورگ به نام آنا است که با وجود داشتن فرزند و شوهر، عاشق افسری عیاش به نام ورونسکی میشود. شوهر آنا یک کارمند عالیرتبۀ خشک و عصاقورتداده است که رابطۀ عاطفی چندان گرمی با آنا ندارد و مردانی را که در زندگی زناشویی زیاد احساسات به خرج میدهد مسخره میکند.
آنا بر خلاء عاطفی زندگی زناشویی خود سرپوش گذاشته و عُرف رایج را پذیرفته است تا اینکه در سفری به مسکو با ورونسکی مواجه میشود و به او دل میبازد، آنقدر که قیود اجتماعی در دلش سست میشود. آنا به زندگی زناشوییاش پشت میکند و دنبال دلش میرود.
عشق آتشین آنا و ورونسکی اما دوام نمییابد و ورونسکی نیز، برخلاف آنچه در آغاز مینماید، آن کسی نیست که نیاز آنا را به عشق و محبتی عمیق و حقیقی جوابگو باشد. زندگی و رابطۀ آنا و ورونسکی بحرانی میشود. آنا تنها میماند و دست آخر، پریشان و سرخورده و مطرودِ جامعه، مرگ را به زندگی ترجیح میدهد.
در رمان «آنا کارنینا»، بهموازات ماجرای آنا، داستان مردی به نام لِوین را هم دنبال میکنیم که مردی بهظاهر زمخت و خشن اما سرشار از احساسات پاک و بیشیلهپیله است. لوین مردیست از طبقۀ اشراف که حقهبازیها و زرقوبرق زندگی شهری را برنتافته و از همینرو در روستا به زمینداری مشغول است و دغدغۀ اصلاح امور کشاورزان را دارد. او همچنین با درون خود در کشمکش است. مردیست آرمانخواه و صریح که ریاکاری را برنمیتابد و اهل ملاحظهکاری و مصلحتاندیشیهای منفعتطلبانه نیست و از همینرو به اهل زمانهاش شباهتی ندارد.
لوین عاشق دختری به نام کیتی است و کیتی خواهرِ زنبرادرِ آنا است و ورونسکی، معشوقۀ آنا، نیز به او نظری دارد.
لوین و برادر آنا با یکدیگر دوستان قدیمیاند و اینگونه است که ماجرای لوین بهنحوی با ماجرای آنا پیوند میخورد، در عین اینکه این دو ماجرا بهطور مستقل پیش میروند و آنا و لوین هریک، براساس تجربهها و انتخابهایشان، به شناختی متفاوت از زندگی میرسند و درنتیجه فرجامی متفاوت با یکدیگر پیدا میکنند.
نمودهایی از هنر قصهپردازی تالستوی در رمان «آنا کارنینا»
تالستوی دو رمان بزرگ دارد: یکی «جنگ و صلح» و دیگری «آنا کارنینا». خود او اما گویا «آنا کارنینا» را بهلحاظ قدرت ادبی قویتر و بهتر از «جنگ و صلح» میدانسته و معتقد بوده است که اولین رمان واقعیاش «آنا کارنینا» است.
رمان «آنا کارنینا» یکی از آن دست رمانهاییست که اوج مهارت در قصهپردازی و معماری یک رمان را به نمایش میگذارد و از این نظر میتوان گفت که جدا از لذتی که به خواننده میدهد، برای کسانی که خود میخواهند رمان بنویسند نقشی آموزشی دارد.
تالستوی در رمان «آنا کارنینا» به آنها که میخواهند نویسندگی یاد بگیرند یاد میدهد که چطور هر عنصر کوچک، هر صحنه و هر موقعیت فرعی در یک رمان را بهعنوان جزئی از ساختمان کلی رمان قلمداد کنند و از کوچکترین جزئیاتی بیاعتنا نگذرند و تصاویر و صحنهها و حوادث و شخصیتهای داستانی را بیخود و بیجهت خرج نکنند و طوری به همۀ اینها شکل دهند که بیانگر جان و جوهر و هستۀ مرکزی رمان باشند.
بیدلیل نیست که تالستوی در نامهای به یکی از دوستانش به نام استراخف، درباره صحنهای از رمان «آنا کارنینا» که مربوط به غذا خوردن دو شخصیت رمان است، مینویسد: «اگر منتقدان کوتهاندیش گمان کنند که من در تقریر شیوه غذاخوردن آبلونسکی قلمم را آزاد گذاشته و از روی هوس چیزی نوشتهام اشتباه میکنند.»
تالستوی گویا پیشبینی میکرده است که او را به رودهدرازی متهم کنند اما او برای ساختوپرداخت هرچهدقیقتر و هنرمندانهتر رمان خود جاهایی که طول و تفصیل را لازم میبیند از آن مضایقه نمیکند و به منتقدانِ ایرادگیر باج نمیدهد.
تالستوی با خلق رمان «آنا کارنینا» نمونهای کامل و هنرمندانه از رمان رئالیستی قرن نوزدهمی ارائه میدهد. این رمان از شاهکارهای کلاسیک همچنان محبوبِ دوران طلایی ادبیات روسیه است.
از نمونههای مهارت تالستوی در ساختوپرداخت دقیق رمان «آنا کارنینا» و از نمودهای معماری هنرمندانۀ این رمان میتوان به قرینهسازیها و نیز تقابلهای معنادار این رمان اشاره کرد.
مثلاً تقارن آمدن آنا و لوین به مسکو و اینکه آنا آمده است تا زندگیای را از فروپاشی نجات دهد و لوین آمده است تا با خواهرِ زنبرادرِ آنا زندگیای تازه را آغاز کند.
یا همین قضیۀ آمدن آنا به مسکو بهخاطر آشتیدادن برادر و زنبرادرش؛ برادر آنا به زنش خیانت کرده و زنش گفته که میخواهد او را ترک کند. برادر به آنا نامه نوشته و آنا آمده است تا بلکه آنها را با هم آشتی بدهد اما طنز تلخ روزگار اینکه این سفر مقدمۀ خیانت خود آنا و فروپاشی زندگی خانوادگی اوست و مقدمهای بر تباهیاش.
از تقارنهای معنادار دیگر اینکه ما آنا را اولین بار در ایستگاه قطار میبینیم و دست آخر هم با او در ایستگاه قطار وداع میکنیم. همچنین در ابتدای ورود آنا به رمان، فاجعهای در ایستگاه قطار رخ میدهد. نگهبانی زیر قطار میرود و لِه میشود و تالستوی اینگونه نوعی پیشآگاهی درباره پایان رمان به خواننده میدهد، چون آنا نیز فرجامی اینچنین، و البته نه تصادفی بلکه خودخواسته، مییابد.
شخصیتهای ماندگار رمان «آنا کارنینا»
امکان ندارد رمان «آنا کارنینا» را بخوانیم و شخصیتهای اصلی این رمان، یعنی آنا و لوین، را از یاد ببریم. آنها که خیلی خوره رمان هستند و رمانها و شخصیتهای داستانی در خیالشان زندگی میکنند و پر و بال میگیرند حتا چه بسا بعضی شخصیتها و لحظات فرعی این رمان را هم فراموش نکنند.
تالستوی در رمان «آنا کارنینا» یکی از زنان ماندگار تاریخ ادبیات داستانی جهان را خلق کرده است؛ زنی که ولادیمیر نابوکُف در «درسگفتارهای ادبیات روس»* او را «یکی از جذابترین قهرمانان زن داستانهای جهان، زن جوان و خوشسیما و اساساً نیکسرشت و زنی اساساً محکوم» وصف میکند و نیز دربارهاش مینویسد: «آنا فقط یک زن، فقط نمونهای درخشان از زنانگی نیست، او زنی است که سرشت اخلاقیاش کامل و محکم و مهم است: همهچیز شخصیت او برجسته و چشمگیر است، و همین در عشق او نیز صدق میکند. نمیتواند همچون شخصیت دیگر کتاب، پرنسس بتسی، خود را به رابطهای پنهانی محدود کند. سرشت صادق و پرشورش مخفیکاری و تظاهرکردن را برایش محال میکند.»
شخصیت لوین نیز با آن زمختی ظاهری و صفای باطن و صراحت و همرنگ جماعت نبودنش و نیز با کشمکشهای درونیاش بهیادماندیست.
نابوکُف، لوین را تصویری از خود تالستوی میداند و در وصف او مینویسد: «لوین، که تالستوی در او بیش از هر شخصیت مذکر دیگرش خود را تصویر کرده است، مردی است با آرمانهای اخلاقی، مردی اهل وجدان، وجدان به معنای مطلقِ کلمه. وجدان لحظهای امانش نمیدهد… لوین آدمی است که احساس میکند وظیفه دارد جهان اطرافش را هوشمندانه درک کند و خودش جای خود را در این جهان پیدا کند. بنابراین طبیعت لوین پیوسته در تکامل است، در طول رمان رشد معنوی میکند، در جهت آن آرمانهای دینی میبالد که در آن زمان تالستوی داشت برای خودش میپروراند.»
میتوان گفت که آنا و لوین از جهت صداقت به هم شبیهند. هیچکدام از آنها نمیتوانند برخلاف دلشان عمل کنند و زندگیهای دوگانه و ریاکارانه در پیش گیرند. از همینروست که آنا وقتی، درست یا غلط، به این نتیجه میرسد که با ورونسکی خوشبخت خواهد شد دیگر نمیتواند به زندگی قراردادی قبلیاش ادامه دهد و در عین حال زیرجُلکی با ورونسکی باشد، حال آنکه این کار را دیگرانی که با اقتضائات و رسم زمانه بهنحوی ریاکارانه کنار آمدهاند بهراحتی انجام میدهند. تباهی آنا در همین تفاوتش با دیگران است و نیز در اینکه نمیتواند یکسره بر تضادهای درونی و کشمکشهای اخلاقی با وجدانش فائق آید. او همچنین درمییابد که معشوقش همرنگ جماعت است و عشقاش به آنا جز هوسی گذرا نبوده است.
لوین اما سرنوشتی متفاوت پیدا میکند. او، برخلاف آنا که زیر بار زندگی و احساسات و تضادهای درونیاش له میشود، به رستگاری میرسد.
درباب شروع رمان «آنا کارنینا»
تالستوی در رمان «آنا کارنینا» با همان عبارت آغازین رمان، که از شروعهای بهیادماندنی در تاریخ ادبیات داستانی است، ما را با مسئلۀ اصلی رمان مواجه میکند: «خانوادههای خوشبخت همه بهمثل هماند، اما خانوادههای شوربخت هرکدام بدبختی خاص خود را دارند.»
در این شروعِ هوشمندانه صحبت از خانواده و شوربختی خانواده است و میدانیم که اصل و اساس رمان «آنا کارنینا» بر ماجرای عشقی ممنوعه است که بحرانآفرین میشود و خانوادهای را از هم میپاشد.
راوی سومشخصِ دانای کُلِ رمان «آنا کارنینا» بعد از آن عبارت آغازین میگوید: «در خانۀ آبلونسکی کارها همه آشفته بود.»
بازهم اشارهای به آشفتگی که عنصر مرکزی رمان «آنا کارنینا» است. اما عجله نباید کرد. رمانهای کلاسیک جذاباند اما درک تمام ظریفکاریهاشان حوصله میخواهد. برخلاف آنچه اول بهنظر میرسد، اصل رمان درباره بحران و آشفتگی خانۀ آبلونسکی نیست اما آشفتگی خانۀ آبلونسکی به دلیل خیانت او به همسرش است و این باز بهلحاظ مفهومی با ماجرای اصلی رمان که خیانت آنا، خواهر آبلونسکی، است پیوند دارد.
درواقع تالستوی رمان «آنا کارنینا» را نه مستقیم با ورود به ماجرای اصلی بلکه با حواشی آن و از جایی نزدیک به آنا، نه مستقیم از شرح زندگی خود آنا، آغاز کرده است تا ذرهذره و با چیدن مقدماتی وارد ماجرای اصلی شود.
تالستوی ابتدا دوروبریهای آنا و از جمله ورونسکی را که آنا در آینده قرار است عاشق او شود به ما معرفی میکند. همچنین لوین را که دیگر شخصیت اصلی و مهم رمان است و از منظری در تقابل با آنا و از منظری دارای وجوهی مشترک با او.
آنا درست در بحبوحۀ بحران خانۀ آبلونسکی و درحالیکه جوّ خانه سخت سنگین شده است قرار است به خانۀ برادرش بیاید تا شاید بتواند زنبرادر و برادرش را آشتی دهد. آنا میآید و این مقدمۀ صاعقهایست که قرار است آتش به زندگی زناشویی خودش بیفکند.
تالستوی اینگونه ما را وارد ماجرای اصلی میکند و بهتدریج، حین روایت ماجرای اصلی، لایههای دیگری از رمان را نیز مینمایاند. از ماجرای آنا به جامعۀ شهری روسیۀ قرن نوزدهم نقب میزند، مسائل جامعۀ روستایی را مطرح میکند، مناسبات و روابط انسانی و تضادهای درونی آدمی را تصویر میکند و پرسشهایی بنیادین را درباب اخلاق و خانواده و گناه و عُرف و آزادی و تَقیّد و نظایر اینها پیش میکشد و اینها همه از خلال قصهای جذاب و پُرکشش و پَر از ریزهکاریهای شگفتانگیز و جاهایی هم آمیخته به طنزی تلخ و موشکاف بیان میشوند.
ترجمۀ سروش حبیبی از رمان «آنا کارنینا» را میتوانید با رجوع به لینک زیر بهصورت آنلاین از سایت بنوبوک خریداری کنید:
https://www.bennubook.com/book/8834
همچنین مهدی کریمی نسخهای خلاصهشده از رمان «آنا کارنینا» را برای نوجوانان به فارسی ترجمه کرده است. این ترجمه را میتوانید با رجوع به لینک زیر بهصورت آنلاین از سایت بنوبوک خریداری کنید:
https://www.bennubook.com/book/158754
پینوشت:
*کتاب «درسگفتارهای ادبیات روس» با ترجمۀ فرزانه طاهری در انتشارات نیلوفر منتشر شده است.
دیدگاهتان را بنویسید