رمان «سمفونی مردگان» عباس معروفی یکی از پرفروشترین رمانهای ایرانی بعد از انقلاب و جزو بهترین رمانهای ایرانی معاصر است. این رمان، که اولین بار در سال 1368 منتشر شد، هم توجه منتقدان ادبی را برانگیخت و هم اقبال عام یافت و عباس معروفی با همین رمان بود که به شهرت رسید. «سمفونی مردگان» تا کنون به چاپهای متعدد رسیده و به زبانهای انگلیسی، عربی و آلمانی نیز ترجمه شده است. این رمان در سال 2001 جایزه بنیاد انتشارات ادبی فلسفی سورکامپ را گرفته و در هفتهنامۀ «دی ولت» سوئیس از آن بهعنوان یک شاهکار یاد شده است. در ادامه به نقد کتاب سمفونی مردگان میپردازیم با مجله بنوبوک همراه باشید.
رمان «سمفونی مردگان» حکایت ناکامی و شکست است و حکایت امیدهایی که بر باد میروند و سازهای مخالفی که خاموش میشوند؛ حکایت میل به تحول و بازماندن از آن، حکایت نوجویی و خود را به در و دیوار کوبیدن و نیافتن راهی برای رهایی از چارچوبهای سفتوسختِ قدیمیِ تحمیلشده، حکایت پرواز و سقوط، حکایت بالهایی که قیچی میشوند و خیزهای بلند و کوتاهی که فرجامشان یا جنون است و یا جُمود.
در این مقاله از دنیایی که معروفی در رمان «سمفونی مردگان» ساخته است نوشتهایم و از شخصیتهای اصلی این رمان و از بعضی منابع و آثاری که معروفی در نگارش این رمان بهنحوی از آنها تأثیر گرفته است.
سمفونی مردگان: تراژدی نوجویی
رمان «سمفونی مردگان» عباس معروفی سرگذشت تراژیک خانوادهای در اردبیل است و داستان فروپاشی این خانواده. معروفی در رمان «سمفونی مردگان» حکایت عتیق برادرکُشی را بازمیگوید و همچنین پسرکُشیِ رستموار را برای حفظِ سنتی که گویی باید از گزند نوجویی محافظت شود و مصون بماند.
وقایع رمان «سمفونی مردگان» در اردبیل سالهای پیش از انقلاب اتفاق میافتد و البته عباس معروفی در نشست پرسش و پاسخی که بعد از انتشار چاپ اول این رمان برگزار شد و در دفتر یکم کتاب «آینهها: نقد و بررسی ادبیات امروز ایران» به چاپ رسید، تأکید میکند که اردبیلِ این رمان عیناً از اردبیلِ واقعی الگوبرداری نشده و او ترجیح میدهد شهرهای قصههایش را از نو بسازد. درواقع معروفی در رمان «سمفونی مردگان» اردبیل واقعی را به اردبیل خیالی و داستانی در یک رمان «رئالیسم جادویی» تبدیل میکند و تراژدی خانواده اورخانی را بر زمینۀ این اردبیل خیالی نقش میزند.
جابر اورخانی یک بازاری سنتی است که در کاروانسرای آجیلفروشها در اردبیل حُجره دارد. جابر دارای چهار فرزند است به نامهای یوسف، آیدا، آیدین و اورهان.
یوسف بهخاطر سقوط از ارتفاع، وقتی میخواسته ادای چتربازهای روس را درآورد، فلج شده و جز بَلع و دفع کاری از او برنمیآید. آیدا و آیدین برادر و خواهری دوقلو با خلقوخویی شبیه به هماند و اورهان روحیهای کاسبکار دارد و شبیه پدر است.
شخصیت اصلی رمان «سمفونی مردگان» آیدین است؛ برادری پُر شَر و شور که سازِ مخالف میزند و از همین رو پدر، که مستبد و خودرأی است و میخواهد پسرانش راه او را دنبال کنند، با او سَرِ لج است و اورهان هم که میخواهد در دل پدر جا کُند و وارث حجره و داراییهای او بشود و در کل شخصیتی تابع و سلطهپذیر دارد، در دشمنی با آیدین، که عزیزدُردانۀ مادر است، از پدر تقلید میکند.
رمان از زمانی آغاز میشود که اعضای خانواده اورخانی، به جز آیدین و اورهان، همه مُردهاند. آیدین دیوانه شده و پیدایش نیست و اورهان، به تحریکِ ایاز پاسبان که مردی فرصتطلب و حیلهگر است و از دوستان پدر و مشاور او و حالا مشاور اورهان، در روزی که برفی سنگین میبارد راه میافتد که آیدین را پیدا و سربهنیست کند تا خودش بهتنهایی همۀ دارایی پدر را به چنگ آورد. آخر اورهان شنیده است که آیدین دختری دارد و میترسد سروکلۀ دختر پیدا شود و ادعای ارث کند. اورهان راه میافتد به سمت قهوهخانهای در بیرون شهر که پاتوق آیدین بوده است. از قهوهخانه اما ویرانهای بیش نمانده است. اورهان در برفی که یکی از مخوفترین و بهیادماندنیترین برفهای ادبیات داستانی ایران است و جلوهای آخرالزمانی دارد، گذشته را به یاد میآورد.
رمان «سمفونی مردگان» از چهار فصل تشکیل شده که البته معروفی، با الگوبرداری از ساختار سمفونی و هماهنگ با عنوان کتاب، به جای فصل از واژه «موومان» استفاده کرده است. موومان اول کتاب، که نقل خروج اورهان از حجره و زدنِ او به برف برای پیدا کردن و کُشتن آیدین است، دوبخشی است و بخش دوم آن در پایان رمان آمده است، یعنی رمان با موومان یکم آغاز و با موومان یکم نیز به پایان میرسد و سه موومان دیگر در میان این دو بخش قرار دارند.
موومان اول رمان «سمفونی مردگان» از منظر سومشخص محدود به ذهن اورهان و نیز از منظر خود اورهان روایت میشود، یعنی ترکیبی از سومشخص محدود و من – راوی.
موومان دوم کاملاً از زاویۀ دید سومشخص است و موومان سوم از زاویۀ دید سورمه، معشوقه و همسر ارمنی آیدین، و البته چه بسا از منظر خود آیدین وقتی دارد به سورمه فکر میکند یا از منظرِ سورمه وقتی که دارد آیدین را در حالِ فکر کردن به او تجسم میکند.
راوی موومان چهارم «سمفونی مردگان» خود آیدین است و بعد از روایت او، بخش دوم موومان یکم میآید و رمان در برف و سرمایی سنگین به پایان میرسد.
معروفی در هر یک از موومانهای «سمفونی مردگان» بخشی از سرگذشت تراژیک خانواده اورخانی را میگوید و نیز به سرگذشت تراژیک شخصیتهای دیگری نیز که بهنحوی به این خانواده مرتبطاند گریزی میزند و اینگونه موومانها چون قطعاتی از یک پازل همدیگر را کامل میکنند.
در رمان «سمفونی مردگان» درواقع با دو سرکوب مواجهیم: یکی سرکوب پسری عاصی و شاعرپیشه و هنرمند که ساز مخالف میزند و نمیخواهد راه و رسم پدر را دنبال کند و دیگری سرکوبِ خواهر دوقلوی همین پسر، که او نیز دختریست شیطان و شلوغ که پدر به کُنجِ آشپزخانهاش میفرستد تا شور و شیطنت از سرش بیُفتد. آیدا و آیدین هیچکدام دست آخر نمیتوانند از تقدیری که پدر برایشان معین کرده است بگریزند و هرکدام بهنحوی قربانی پدر میشوند.
جهان «سمفونی مردگان» جهانی پیچیده و پُرتناقض است؛ جهانی کهنه و فرسوده اما سختجان که آدمهای آن وقتی در معرض تغییر و تحول قرار میگیرند سرنوشتهایی تراژیک و تلخ و گاهی هم مضحک پیدا میکنند. در این جهان هر چیزِ نو انگار که قُلابی است و نوجویی حقیقی نیز انگار محکوم به فناست و چیزی قرار نیست از ریشه عوض شود. آبادانی، خواستگار سمجِ آیدا که تحصیلکرده امریکا و مدعی تجدد است و سرانجام با آیدا ازدواج میکند، از فرنگ آمده و دنبال دختری آفتابمهتابندیده است و براساس وصفی که از خواهرش درباره آیدا شنیده به خواستگاری او آمده است. آیدا یکنظر از پنجره آبادانی را میبیند و به او دل میبازد و آبادانی نیز همچنین. آیدا، بهتشویق آیدین، حرف پدر را زیر پا میگذارد و با آبادانی ازدواج میکند اما فرجام جسارت و تخطی او فرجامی تلخ و تراژیک است. آبادانی بیشتر یک مَفَر است تا یک معشوق. او مضحکۀ عشق در جهانی مردسالار و نابرابر و معیوب است.
اورهان نیز دچار مضحکۀ عشق میشود و به یک نظر به دختری که برایش چشم و ابرو میآید دل میبازد و با او ازدواج میکند اما نمیتواند او را نگه دارد و طلاقش میدهد، چون زن به سنتهای مردسالارانهای که اورهان میخواهد به او تحمیل کند وقعی نمینهد، ضمن اینکه اورهان خیال میکند زنش نازاست در حالی که بعداً میفهمد خود اوست که نمیتواند بچهدار شود.
و آیدین هم که به خال میزند و عشقی عمیق و واقعی را در سورمۀ ارمنی کشف میکند دست آخر ناکام میماند و سورمه را به طرز تراژیکی از دست میدهد، اگرچه تنها کورسوی امید و دریچۀ روشنی که معروفی در «سمفونی مردگان» به جا میگذارد در همین عشق سورمه و آیدین است که ماحصل آن دختریست که اورهان از هراس وجود او به برف میزند تا آیدین را نابود کند. اورهان، برادر عقیم، برادرِ زایا و فرزند دورگۀ او را تهدیدی علیه خود میبیند و میخواهد این تهدید را از ریشه بخشکاند و در نطفه خفه کند. «سمفونی مردگان» اینگونه تراژدی جنون و تباهی و خشونت را روایت میکند و جهانی را خلق میکند که در آن هر چیزِ نو و هر تازگی یا محکوم به نابودی است و یا شکلی مضحک و کجومعوج و مسخشده پیدا میکند. در «سمفونی مردگان» چه بسا یوسف را بتوان شکلی مهیب و تلخ و اندوهبار از این مسخشدگی دانست؛ یوسفی که به تقلیدی مضحک از چتربازهای روس، چتر پدرش را که چتر محافظت از باران است، باز میکند و میپرد و به هیولایی غمانگیز بدل میشود که فقط میخورد و دفع میکند و دست آخر چارهای جز سربهنیستکردنش نمیماند. یوسف هیئتِ تجسمیافتۀ خیزِ ناکامیست که خام و سادهدلانه به جانب تجدد برداشته شده است. در جهان «سمفونی مردگان» هرنوع تلاشی برای بیرونزدن از خطی که پدر تعیین کرده است و گریز از جهان منجمد و یخزده او گویی به نحوی محکوم به شکست است و هر پروازی محکوم به سقوط. اما تسلیم و سر فرود آوردن به جهان سرد و یخین پدر نیز حاصلی جز جمود و سرمازدگی ندارد.
خشم و هیاهو یا تولدی دیگر؟
گفتهاند که «سمفونی مردگان» شبیه رمان «خشم و هیاهو»ی ویلیام فاکنر و متأثر از آن است. از جمله دلایلی که برای این شباهت ذکر کردهاند، تقابل برادر روشنفکر و برادر کاسبکار و وجود برادری ناقصعقل در هر دو رمان است. بهرام مقدادی مقالهای با عنوان «سمفونی مردگان: یک بررسی تطبیقی» در مقایسۀ این دو رمان نوشته است که اولین بار در هفتهنامۀ «بشیر» چاپ شده و در کتاب «آینهها» هم، که پیشتر به آن اشاره شد، آمده است. کسان دیگری هم به شباهت «سمفونی مردگان» و «خشم و هیاهو» اشارههایی کردهاند. معروفی اما در نشستِ پرسش و پاسخ چاپشده در کتاب «آینهها» چنین تأثیری را رد میکند و میگوید که هیچ تأثیری از «خشم و هیاهو»ی فاکنر نگرفته است. معروفی میگوید که رمان «سمفونی مردگان» نه از دل «خشم و هیاهو» بلکه از دل شعر «تولدی دیگر» فروغ فرخزاد بیرون آمده و به قول خود او «بچه این شعر است.»
هابیل و قابیل
پیش از موومان اول رمان «سمفونی مردگان»، آیههایی از سوره مائده در قرآن آمده که در آنها داستان هابیل و قابیل روایت شده است: «… [قابیل] گفت من تو را البته خواهم کشت. [هابیل] گفت مرا گناهی نیست که خدا قربانی پرهیزگاران را خواهد پذیرفت. اگر تو به کشتن من دست برآوری، من هرگز به کشتن تو دست برنیاورم که من از خدای جهانیان میترسم. میخواهم که گناه کشتن من و گناه مخالفت تو هر دو به تو باز گردد تا اهل جهنم شوی که آن آتش جزای ستمکاران عالم است.
آنگاه پس از این گفتگو، هوای نفس او را بر کشتن برادرش ترغیب نمود تا او را به قتل رساند و بدین سبب از زیانکاران گردید.
آنگاه خدا کلاغی را برانگیخت که زمین را به چنگال گود نماید تا به او بنماید که چگونه بدن مرده برادر را زیر خاک پنهان سازد. [قابیل] با خود گفت وای بر من، آیا من از آن عاجزترم که مانند این کلاغ باشم تا جسد برادر را زیر خاک پنهان کنم؟ پس برادر را به خاک سپرد و از این کار سخت پشیمان گردید.»
آمدن این آیههای برگرفته از سوره مائده در ابتدای رمان «سمفونی مردگان» اشاره به خط داستانی اصلی این رمان، که همان اختلاف دو برادر و برادرکُشی است، دارد. به گفتۀ خود معروفی در نشست چاپشده در کتاب «آینهها»، نقل قول ابتدای رمان، حُکمِ مقدمه یا اورتورِ سمفونی را دارد.
بیژن و منیژه
در رمان «سمفونی مردگان» وقتی آیدین زندگی مخفی خود را آغاز میکند و برای اینکه به جُرم افکار سیاسی و آزادیخواهانه به زندان نیُفتد مدتی در زیرزمین یک کلیسا زندگی میکند و شبانهروزش در این زیرزمین میگذرد، میبینیم که سورمه برای او روزنامه و کتاب میآورد. او روزنامه و کتاب را از دریچۀ سقف زیرزمین به دست آیدین میرساند. معروفی گفته است که در این قسمت از رمان، از داستان «بیژن و منیژه» که در «شاهنامه» آمده، الهام گرفته است. در «بیژن و منیژه» بیژن در چاهی زندانی است و منیژه از فراز چاه به او نان میدهد. در «سمفونی مردگان» نیز معروفی موقعیتی شبیه همان موقعیت را ساخته است. آیدین در زیرزمینی مخفی است و نمیتواند از آن بیرون بیاید و سورمه از داخل دریچۀ بالای زیرزمین خوراک روحی او را به او میرساند.
رمان «سمفونی مردگان را میتوانید با رجوع به لینکهای زیر بهصورت آنلاین از سایت بنوبوک خریداری کنید.
https://www.bennubook.com/book/8920
https://www.bennubook.com/book/16050
پینوشت:
*این کتاب در دو مجلد و بهکوشش الهام مهویزانی در انتشارات روشنگران و مطالعات زنان منتشر شده است.
دیدگاهتان را بنویسید