ارنست همینگوی یکی از مهمترین نویسندگان قرن بیستم و از نویسندگان صاحبسبک و تأثیرگذار در ادبیات مدرن بود. سبک نویسندگی موجز و فشردۀ همینگوی، که به کوه یخی که فقط یکهشتماش از آب بیرون است تشبیه شده، در ادبیات داستانی مدرن زبانزد است. همینگوی همچنین دیالوگنویسی چیرهدست بود. بهترین کتاب های ارنست همینگوی را در مجله بنوبوک مشاهده کنید.
بهترین کتاب های ارنست همینگوی
قصههای کوتاه همینگوی با نهایت ایجاز روایت میشوند و در آنها بخش عمدهای از آنچه در داستان رخ میدهد، پنهان و نامرئی است و خواننده خود باید، براساس نشانههای مرئی، آن را حدس بزند. این شیوه از روایتگری، تأثیر زیادی بر داستان کوتاهنویسان بعد از همینگوی گذاشت.
پیرمرد و دریا
شاهکار ارنست همینگوی و از بهترین رمانهای ادبیات داستانی جهان. رمان کوتاه «پیرمرد و دریا» معروفترین اثر ارنست همینگوی است؛ اثری که همینگوی را به شهرتی جهانی رساند و او خود، پیشنویس «پیرمرد و دریا» که تمام شد، گفت این رمان بهترین چیزی است که میتواند در همۀ عمرش بنویسد.
کتاب «پیرمرد و دریا» رمانی در عین سادگی، پیچیده است. ماجرای این رمان دربارۀ یک پیرمرد ماهیگیرِ کوبایی، به نام سانتیاگو، است که دیگر مثل قدیمها قبراق نیست و کاروبارش یکجورهایی کساد است.
سانتیاگو یک روز به دریا میرود و یک نیزهماهی بزرگ به دامش میافتد. این اما تازه اول ماجراست. نیزهماهی، بزرگ و سنگین است و کلنجار با آن طاقتفرساست. رمان «پیرمرد و دریا» شرح این کلنجار و فرجام تراژیک آن است.
کتاب «پیرمرد و دریا» رمانی تلخ دربارۀ زندگی و انسان و نبرد و شکست است. این رمان با رمان کلاسیک «موبی دیک» هرمان ملویل نیز قرابتی دارد. هردو رمان، نبرد انسان با ماهیای بزرگ را روایت میکنند و در هردو آنها، دریا عرصۀ کشمکش انسان و طبیعت است و نیز هردو رمان شرحی تراژیک و حماسی از شکست اندوهبار اما نه حقارتبارِ انسان هستند.
دریا، هم در رمان «موبی دیک» و هم در رمان «پیرمرد و دریا»، گسترهای است که در آن، قدرت انسان بهتلخی به ریشخند و بازی گرفته میشود.
کتاب «پیرمرد و دریا» بعد از انتشار، کتاب منتخب ماه شد و جایزۀ پولیتزر را نیز برای همینگوی بهارمغان آورد.
رمان «پیرمرد و دریا» که منتشر شد، ویلیام فاکنر، نویسندۀ بزرگ امریکاییِ همدورۀ همینگوی، در ستایش آن گفت: «زمان ثابت خواهد کرد که این کتاب از تمام آثار ما برتر است.»
سطرهای آغازین رمان «پیرمرد و دریا» را میخوانید: «پیرمردی بود که تنها در قایقی در گلف استریم ماهی میگرفت و حالا هشتاد و چهار روز میشد که هیچ ماهی نگرفته بود. در چهل روز اول پسربچهای با او بود. اما چون چهل روز گذشت و ماهی نگرفتند پدر و مادر پسر گفتند دیگر محرز و مسلم است که پیرمرد “سالائو” است، که بدترین شکل بداقبالی است، و پسر بهفرمان آنها با قایق دیگری رفت که همان هفتۀ اول سه ماهی خوب گرفت. پسر غصه میخورد، چون میدید پیرمرد هر روز با قایق خالی برمیگردد، و همیشه میرفت چنبر ریسمان یا بُنتوک و نیزه و بادبان پیچیده به دگل را برای پیرمرد بهدوش میکشید. بادبان با تکههای گونیِ آرد وصله خورده بود و، پیچیده، انگار که پرچم شکست دائم بود.
پیرمرد لاغر و خشکیده بود و پشت گردنش شیارهای ژرف داشت. لکههای قهوهایرنگ سرطان خوشخیم پوست که از بازتاب آفتاب بر دریای گرمسیر پدید میآید روی گونههایش بود. لکهها هر دو سوی چهرهاش را تا پایین پوشانده بود و از کشیدن ریسمان ماهیهای سنگین بر کف دستهایش خطهای ژرف افتاده بود. اما هیچ کدام از این خطها تازه نبود. مانند شیارهای بیابان بیماهی کهن بود.
همه چیز پیرمرد کهن بود، مگر چشمهایش، و چشمهایش به رنگ دریا بود و شاد و شکستنخورده بود.»
ترجمۀ نجف دریابندری از کتاب «پیرمرد و دریا» را میتوانید با رجوع به لینک زیر، بهصورت آنلاین، از سایت بنوبوک خریداری کنید:
https://www.bennubook.com/book/157591
وداع با اسلحه
داستانی از جنگ و عشق. رمان «وداع با اسلحه» برآمده از تجربۀ همینگوی از جنگ جهانی اول و زخمی شدنش در این جنگ و همچنین برآمده از تجربۀ عاشقانهای است که او در دورۀ جنگ از سر گذراند.
ارنست همینگوی در رمان «وداع با اسلحه» ماجرای جوانی آمریکایی را روایت میکند که در زمان جنگ جهانی اول در ارتش ایتالیا خدمت میکند. او که رانندة آمبولانس است، در گیرودارِ جنگ، عاشق یک پرستار میشود. این عشق البته فرجامی تلخ مییابد. همینگوی در رمان «وداع با اسلحه» از تلخیها و تیرگیها و فجایع جنگ و بیهودگی آن میگوید و از تقابل جنگ با میل به زندگی و عشق و شور زیستن و از اینکه گویی در میانۀ جنگ، عشق نیز فرجامی جز تلخی و مرگ ندارد.
قسمتهایی از کتاب «وداع با اسلحه» براساس تجربههای شخصی همینگوی از حضور در جنگ جهانی اول نوشته شده است.
در بخشی از رمان «وداع با اسلحه» میخوانید: «لشکر دوم پشت رودخانۀ تالیامنتو در حال تجدید سازمان بود. از سرگرد به بالا افسرانی را که از نفراتشان جدا شده بودند اعدام میکردند. همچنین با فوریت به حساب محرکین آلمانی در اونیفورم ایتالیایی میرسیدند. کلاههای فولادی به سر داشتند. از ما، فقط دو نفر کلاهخود فولادی داشتند. بعضی از دژبانها هم داشتند. بقیۀ دژبانها کلاههای پهن به سر گذاشته بودند. به آنها میگفتیم طیاره. زیر باران ایستاده بودیم و یک به یک ما را میبردند، بازپرسی میکردند و گلوله میزدند. تا آن هنگام همۀ آنهایی را که بازپرسی کرده بودند زده بودند. بازپرسها دارای آن انصاف و عدالت و بینظری زیبای کسانی بودند که با مرگ سر و کار داشته باشند بی آن که خطرش آنها را تهدید کند…»
ترجمۀ نجف دریابندری از کتاب «وداع با اسلحه» را میتوانید با رجوع به لینک زیر، بهصورت آنلاین، از سایت بنوبوک خریداری کنید:
https://www.bennubook.com/book/8707
داشتن و نداشتن
از آثار معروف ارنست همینگوی، یکی هم رمان «داشتن و نداشتن» است. همینگوی در رمان «داشتن و نداشتن» ماجرای ناخدای یک کشتی ماهیگیری، به نام هری مورگان، را روایت میکند که مأموران، وقتی دارد با کشتیاش قاچاق حمل میکند، به او تیزاندازی میکنند و هری یک دستش را در جریان این ماجرا از دست میدهد.
هری، در ازای پول، فراریها را هم با کشتیاش جابهجا میکند و در یکی از همین جابهجاییهاست که دردسری جدی به او رو میکند چون فراریها اینبار یک گروه انقلابی کوبایی هستند که بانک زدهاند.
رمان «داشتن و نداشتن» روایتی پرشتاب دارد و آمیزهای است از سبک موجز و دیالوگمحور همینگوی و تکگویی درونی.
در رمان «داشتن و نداشتن» چند دسته آدم و گروه و طبقۀ اجتماعیِ مختلف حضور دارند: آنها که بهخاطر نیاز مالی، خطر میکنند و تن به ماجراجویی میدهند، آرمانخواهانی که برای رسیدن به هدف خود به خشونت متوسل میشوند و روشنفکرانی بیعمل که دربارۀ آرمانهای بزرگ وراجی میکنند و کتاب مینویسند.
در کتاب «داشتن و نداشتن» میبینیم که رابطۀ عاشقانۀ هری مورگان با همسرش در تقابل با شکست روشنفکرانِ این رمان در عشق و زندگی زناشویی قرار میگیرد.
گفتنی است که فیلم ایرانی «ناخدا خورشید» ناصر تقوایی، که یکی از بهترین فیلمهای تاریخ سینمای ایران است، برداشتی آزاد از رمان «داشتن و نداشتن» است.
سطرهایی از رمان «داشتن و نداشتن» را میخوانید: «از در که به سمت راست رفتند بیرون، دیدم یک ماشین که شیشههایش بالا بود از آن طرف میدان به سمتشان میآمد. اول یک شیشۀ پنجره شکست و گلوله ردیف بطریهایی را که کنار دیوار تبلیغاتی سمت راست چیده بودند داغان کرد. صدای شلیک شنیدم و باپ، باپ، باپ، بطریهای کنار سرتاسر دیوار شکستند…»
ترجمۀ خجسته کیهان از رمان «داشتن و نداشتن» را میتوانید با رجوع به لینک زیر، بهصورت آنلاین، از سایت بنوبوک خریداری کنید:
https://www.bennubook.com/book/1220
خورشید همچنان میدمد و آفتاب طلوع میکند
رمانی درباب جنگ و زخمها و آسیبهای آن. رمان «خورشید همچنان میدمد و آفتاب طلوع میکند» دربارۀ گروهی امریکایی و انگلیسی مقیم فرانسه، از نسل معروف به «نسل گمگشته» که بین دو جنگ جهانی در پاریس منزل گزیده بودند، است که برای تماشای فستیوال گاوبازی پامپلونا به اسپانیا میروند و در این سفر ماجراهایی رخ میدهد که روزنامهنگاری به نام جیک بارنز راوی آنهاست.
جیک در رمان «خورشید همچنان میدمد و آفتاب طلوع میکند» مردی است که در جنگ جهانی اول شرکت داشته و در آن جنگ آسیب دیده و عقیم شده است و این مسئله رابطهاش را با معشوقهاش، برت اشلی، دچار مشکل و بحران کرده است.
ارنست همینگوی، که خود چنانکه پیشتر اشاره شد تجربۀ حضور در جنگ جهانی اول را داشته است، در رمان «خورشید همچنان میدمد و آفتاب طلوع میکند» از عوارض و زخمهای جنگ و تأثیرات مخرب آن بر روح و جسمِ سربازانِ برگشتهازجنگ مینویسد و نشان میدهد که جنگ چگونه مفهوم مردانگی را تغییر داده است. در این رمان حضور زنی جذاب در گروهِ مسافرانِ اسپانیا درگیری و رقابتی را میان همسفران رقم میزند.
همینگوی در این کتابِ سهبخشی، از خلال روایت یک سفر از زبان راویای با جسمی آسیبدیده و عقیم، عرصهای پدید میآورد برای اندیشیدن در موضوعاتی نظیر عشق، ناباروری، مرگ و یاوگی و تباهی جنگ.
در کتاب «خورشید همچنان میدمد و آفتاب طلوع میکند» به اشاراتی و ارجاعاتی به «کتاب مقدس» هم برمیخوریم و عنوان رمان نیز برگرفته از «کتاب مقدس» است و همینگوی آن را از «کتاب جامعه» در «عهد عتیق» گرفته است.
ترجمۀ محمد حیاتی از رمان «خورشید همچنان میدمد و آفتاب طلوع میکند» را میتوانید با رجوع به لینک زیر، بهصورت آنلاین، از سایت بنوبوک خریداری کنید:
https://www.bennubook.com/book/8566
این ناقوس مرگ کیست؟
رمانی دربارۀ جنگ داخلی اسپانیا. رمان «این ناقوس مرگ کیست؟»، که در ایران به نام «زنگها برای که به صدا درمیآیند؟» هم ترجمه شده، ماحصل حضور ارنست همینگوی در جنگ داخلی اسپانیا است.
همینگوی، که بهعنوان روزنامهنگار در دوران جنگ داخلی اسپانیا در این کشور حضور داشت تا اخبار و حوادث مربوط به جنگ داخلی را پوشش بدهد، در رمان «این ناقوس مرگ کیست؟» وقایع مربوط به این جنگ را دستمایۀ قصهپردازی قرار داده و زمینۀ رویدادهای این رمان را عرصۀ نبرد میان جمهوریخواهان و فاشیستها در اسپانیا قرار داده است.
شخصیت اصلی رمان «این ناقوس مرگ کیست؟» یک مرد امریکایی است که در جنگ داخلی اسپانیا شرکت میکند و در کنار چریکهای جمهوریخواه وارد مبارزه با فاشیستها میشود. او مأموریت مییابد که پُلی را منفجر کند.
ترجمۀ مهدی غبرایی از رمان «این ناقوس مرگ کیست؟» را میتوانید با رجوع به لینک زیر، بهصورت آنلاین، از سایت بنوبوک خریداری کند:
https://www.bennubook.com/book/671
مردان بدون زنان
چنانکه پیشتر نیز اشاره شد، همینگوی یکی از استادان قصۀ کوتاه مدرن بود و قصههای کوتاهش، با سبک موجزشان، تأثیری فراوان بر جریان داستان کوتاهنویسی بعد از خود گذاشتند.
مجموعه داستان «مردان بدون زنان» کتابی است شامل بعضی از بهترین قصههای کوتاه ارنست همینگوی. در این کتاب، قصههایی را میخوانید که شاخصۀ سبک دیالوگمحور و مبتنی بر ایجازِ همینگوی هستند؛ قصههایی که بیشترِ ماجرا را، همچون بخش بزرگ و پنهان در آبِ کوه یخ، مخفی نگه میدارند تا خواننده، از طریق اطلاعات کمی که درنهایت ایجاز و فشردگی به او داده میشود، وجه پنهان ماجرا را حدس بزند.
طلاق و خیانت و مرگ و گاوبازی از جمله موضوعاتی هستند که در کتاب «مردان بدون زنان» به آنها پرداخته شده است.
از قصههای شاخص مجموعه داستان «مردان بدون زنان» میتوان به قصههای «آدمکشها» و «تپههایی مثل فیل سفید» اشاره کرد.
ترجمۀ اسدالله امرایی از کتاب «مردان بدون زنان» را میتوانید با رجوع به لینک زیر، بهصورت آنلاین، از سایت بنوبوک خریداری کنید:
https://www.bennubook.com/book/89
پاریس، جشن بیکران
ارنست همینگوی دورانی از جوانی خود را، که دورۀ آغاز شکوفایی و شهرتش بهعنوان یک قصهنویس بود، در پاریس گذراند. این دوره همزمان بود با عصر طلایی پاریس، بهلحاظ فرهنگی. پاریس، در دورهای که همینگوی در آن زندگی میکرد، یک پاتوق فرهنگی و ادبی و هنری مهم و تأثیرگذار و محل رفتوآمد نسلی طلایی از هنرمندان و نویسندگان و شاعران اروپایی و امریکایی بود. از پابلو پیکاسو گرفته تا جان دوس پاسوس و جیمز جویس و اسکات فیتز جرالد و ازرا پاوند و…، همگی در آن دوران یا در پاریس ساکن بودند یا زیاد در آن شهر آمد و رفت داشتند.
همینگوی سالها بعد، چند سال قبل از اینکه به زندگی خود پایان دهد، شروع کرد به نوشتن خاطرات خود از دوران زندگیاش در پاریس و آشنایی و روابطش با اهالی ادبیات در سالهایی که در این شهر زندگی میکرد. متن اصلی این کتاب، که فرهاد غبرایی آن را با عنوان «جشن بیکران» ترجمه کرده و بعداً با همین ترجمه اما با عنوان «پاریس، جشن بیکران» در ایران تجدید چاپ شده است، اولین بار چند سال بعد از مرگ همینگوی منتشر شد.
ترجمۀ فرهاد غبرایی از کتاب «پاریس، جشن بیکران» را میتوانید با رجوع به لینک زیر، بهصورت آنلاین، از سایت بنوبوک خریداری کنید:
دیدگاهتان را بنویسید