کتاب «بیشعوری» از خاویر کرمنت، یک کتاب روانشناسی محبوب و پرفروش است که در آن، به زبانی طنزآمیز، از یک عارضۀ بزرگ و بسیار دردسرساز برای جوامع بشری سخن میرود. این عارضه را خاویر کرمنت «بیشعوری» مینامد و در کتاب «بیشعوری» با طنز و شوخطبعی از ماهیت و علائم آن و نیز راههای مقابله با آن و شیوۀ درمانش سخن میگوید. در ادامه، با مجله بنوبوک همراه ما باشید.
جملات کتاب بیشعوری
- بیشعوری یک نوع اعتیاد است و مثل سایر اعتیادها به الکل و مواد مخدر یا وابستگی دارویی، اثرات سوء و زیانباری برای شخصِ معتاد و اجتماعی که در آن زندگی میکند دارد. بدترین خصوصیت این اعتیاد آن است که بیشعورها ذرهای هم از بیشعوریشان آگاه نیستند.
- آشکار کردنِ ضعفها و اشتباهاتِ خود، برای هیچکس کار آسانی نیست.
- هیچگاه برای تشخیصِ نشانههای بیشعوری خیلی زود یا خیلی دیر نیست. بر همین منوال هیچگاه نیز برای اصلاحِ عادات بدی که دوستان را میرنجاند، به روابط کاری و تجاری آسیب میرساند و باعث جر و بحث و دعوا و مرافعه با بسیاری از مردم میشود، خیلی زود یا خیلی دیر نیست.
- هر بیشعوری که خودش را اصلاح میکند بیش از حد تصور به بهبود کیفیت زندگی بر روی کرۀ زمین کمک میکند.
- هر آدمی، چه پولدار و چه بیپول، چه زن و چه مرد، چه پیر و چه جوان ممکن است به بیشعوری مبتلا شود. نه باهوش بودن و نه کودن بودن هیچکدام مانع از ابتلا به این عارضه نمیشوند. به عبارت دیگر، بیشعوری مرضی است که میتواند هر کسی را در هر زمانی، بدون هیچ هشداری، آلوده کند.
- هر کسی در شرایط ویژهای میتواند وقیح باشد. همینکه آن شرایط از بین رفت آدم معمولی به خود میآید و از وقاحتش پشیمان و سرافکنده میشود اما یک بیشعور دنبال فراهم کردنِ شرایط دیگری میگردد.
- هر بیشعوری منحصربهفرد است و فرمولی برای شناسایی دقیق بیشعورها وجود ندارد. همانقدر که انسانها پیچیده و گونهگون هستند، بیشعورها هم پیچیده و گونهگون هستند و به همین میزان، راههای درمان این بیماری هم پیچیده و گونهگون است.
- تقریباً همه در این امر اتفاق نظر دارند که یک بیشعور کسی است که رفتار وقیح و نفرتانگیزی را به صورت کاملاً ارادی و عمدی از خود بروز میدهد و از ایجاد اختلالی که در کارها به وجود آورده و آزاری که به دیگران رسانده قلباً بسیار خوشحال است.
- احساسات یک بیشعور تا زمانی که او در مسیر درمان و بهبودی قرار نگیرد، اصولاً غیرقابل جریحهدار شدن است.
- بیشعورها همیشه وجود داشتهاند و اکنون بیشتر از همیشه وجود دارند. تمام آنچه که دربارۀ تاریخ بیشعوری باید دانست، همین است.
- مانند بسیاری از بیماریها، بیشعوری هم ممکن است به ارث برسد. بسیاری از بیشعورها این بیماری را از پدر یا مادرشان به ارث بردهاند. البته بعضی از فرزندانِ افراد بیشعور آنچنان از رفتار بیشعوری والدینشان زده میشوند که از هر خصوصیت بیشعورانه اجتناب میکنند اما بیشتر آنها به ویروس بیشعوری آلوده و مثل والدین عوضیشان میشوند.
- یکی از آسانترین راههای شناسایی بیشعورها، تحقیق بر روی خصوصیات جاهطلبانۀ آنهاست. بیشترِ بیشعورها را میتوان از روی رفتار تهاجمی و اخلاق قلدرمآبانهشان شناخت. اگر با گردنکلفتی و ترساندنِ دیگران نتوانند کارشان را به انجام برسانند، حقه سوار میکنند یا قانون و مقررات را طوری انگلولک میکنند که نتیجهاش به نفع آنها شود. در مواقع ضروری، اهل جیغ کشیدن، لگد زدن و خود را به موشمردگی زدن هم هستند.
- نیکیتا خروشچف وقتی با لنگهکفش روی میز سازمان ملل کوبید و اعلام کرد که غرب را به خاک خواهد سپرد، یکی از نمونههای عینی بیشعوری در مقیاس جهانی بود.
- وقتی که بیشعوریِ بیشعورها به رویشان آورده شود و به آنها بابت رفتارشان تذکر داده شود، بلافاصله شروع به انکار همه چیز میکنند و بهسرعت طلبکار هم میشوند؛ یعنی شروع به انتقاد از کسی که گفته بالای چشمشان ابروست میکنند و به او میگویند که آدم وقیح و غرضورزی است. اگر هم قادر به انجام هیچکدام از این کارها نباشند، جوش میآورند و میگویند که اینها همگی حاصل توطئه و دسیسه است و آنها بیگناه هستند.
- مثل تمام اعتیادها، مسألۀ انکار در بیشعوری هم مسألۀ مهمی است. بیشعورها قبول نمیکنند که باید مسئولیتپذیر باشند یا دست کم زیر حرفشان نزنند و حاضر به پذیرش اشکال و اشتباه در کارشان باشند. بدتر از همه اینکه حتی حاضر نیستند قبول کنند که بههرحال بهعنوان یک انسان وظایف و تعهداتی دارند که باید به آنها عمل کنند و پابندشان باشند.
- بیشعورها کسانی هستند که فکر میکنند قانون در رابطه با آنها تعریف و معین میشود، و آنها تافتههای جدابافتهای هستند که حق انجام هر کاری که اراده کنند را دارند.
- بیشعوری نوعی بیماری است که قوۀ تشخیص و نظام ارزشگذاری مبتلایان را آلوده میکند و باعث میشود تا این افراد هر کاری را بدون شایستگی انجام آن، و بدون ذرهای احساس گناه، شرم یا پشیمانی انجام دهند.
- بیشعوری مرضِ وقاحت و سوءاستفاده از دیگران است.
- آدم بیشعور به همه گیر میدهد و از این بابت خوشحال و راضی است. آدم بیشعور دیگران را راحت نمیگذارد. او نقزدن مداوم و تحقیر و تمسخر دیگران را امری لازم میداند.
- در تجارت، بیشعورهای خردهپا سعی میکنند که به بیشعورهای طراز اول و بزرگ تبدیل شوند. همین مسأله، بیشعوری را به یک معضل بزرگ اجتماعی تبدیل میکند. ناگهان ممکن است یکی که میتواند فقط صد نفر را در هر روز بدبخت کند ترقی کند و قدرتی به دست بیاورد که بتواند روزانه هزار نفر را بدبخت کند.
- مشکل درمان بیشعوری آن است که یک بیشعور معمولاً قبول نمیکند که بیشعور است. اگر هم عاقبت این واقعیت را بهتدریج قبول کند، باز تمایل دارد که تقصیر آن را به گردن دیگران بیندازد. از این رو، صرفِ درمانِ رفتارهای آشکارِ وقیح و تهدیدآمیز بیشعورها، کافی نیست. چنین تلاشهایی فقط منجر به تولید نوع آبزیرکاهتر و حرفهایتری از بیشعورها میشود که درمقابل هر نهی و اعتراض مصونیت خواهند داشت.
به جای چنین کارهایی ما باید قوۀ تشخیص و نظام ارزشگذاری آنها را درمان کنیم و کاری کنیم که با وجدانشان – وجدانی که سالها با آن سروکاری نداشتهاند – ارتباط برقرار کنند. باید خصایل انسانی بیشعورها را احیا کنیم و شاید چنین کاری، طولانی و طاقتفرسا باشد.
- حتی ممکن است یک درمانگرِ قوی و با اراده، بهراحتی تحت تأثیر استدلالها و دفاعیات یک بیشعور رفتار کند!
- نباید از نامیدن بیشعورها به نام بیشعور شانه خالی کنیم، چرا که همین ملاحظات و تعارفهاست که باعث میشود بیشعورها بیشتر و بیشتر در بیشعوریشان غرق شوند.
- در هنگام مطالعهی فهرست مؤلفههای تشکیلدهندهی بیشعوری، ممکن است کشف کنید که خودتان هم بیشعور هستید و تا حالا نمیدانستهاید. اشکالی ندارد و اصلاً به این معنا نیست که شما آدمی بیارزش، فاسد و علیل هستید؛ بلکه صرفاً به این معناست که بیشعور هستید. درک درستِ این مسأله، شانس بهبودی را بالا میبرد.
- بیشعورها را نباید بهخاطر بیشعوری سرزنش کرد، همانطوری که یک کودک اوریونی را نباید از این بابت که ممکن است کل مدرسه را آلوده کند سرزنش کرد. بیشعورها مرضی گرفتهاند که بهخاطر آن از جامعه طرد میشوند، اما بیماری آنها قابل درمان است. هرچه این مشکل زودتر شناسایی شود، با سهولت بیشتری درمان میشود.
- از آنجا که در جامعه به افرادی که زودتر از همه به چیزی میرسند پاداش داده میشود، همیشه به نظر میرسد بیشعورها آدمهای موفقتری هستند. در کسبوکار هم، کسانی که در دزدیدن ایدههای دیگران بهتر عمل میکنند، وضع بهتری دارند. در بخش دولتی هم معمولاً کسانی که با ظرافت بیشتری نیازهای مردم را نادیده میگیرند پستهای بالاتری میگیرند. نسل جدید، بیشعورها را آدمهای موفق میبیند و احمقانه خود را در معرض آلودگی به بیشعوری قرار میدهد.
- مشکل این است که وقتی بیشعور میشوید، هیچوقت نمیدانید حد و مرز آن کجاست. تنهزدن به مردم اعتیاد میشود و نه یک ضرورت اتفاقی. دیر یا زود، بیشعور مورد نظر به کسی تنه میزند که نباید بزند (مثلاً به یک بیشعور باتجربهتر) و لذا بهسرعت از امپراطوری خیالی که برای خودش ساخته است با مخ به زمین میخورد.
- بدبختی اینجاست که اکثر بیشعورها به هر جانکندنی باشد از پسِ کار و زندگی زناشوییشان برمیآیند و نتیجهی بیشعوری آنها بسیار دیر ظاهر میشود بهنحوی که روند نابودی 20 تا 30 سال به طول میانجامد اما از همان روز نخست اثر خود را میگذارد.
- بیشعور کسی است که یک کار غلط را، به دلایل غلط و با روشی غلط، انجام میدهد.
- بیشعورها در بهخدمتگرفتنِ دیگران سرآمد هستند. آنها خوب میدانند همیشه در دور و برشان آدمهایی هستند که از این بیشعورها مراقبت میکنند.
- از آنجا که بیشعورها مهارت خاصی در شانهخالیکردن از زیر بار مسئولیتها و نادیدهگرفتن واقعیتها دارند، اعتمادبهنفس بالایی دارند.
- اگر بیشعور را به نام بیشعور بخوانی، پاسخش این است: «متشکرم»؛ بهعبارتی آنها جماعتی ازخودمتشکر هستند.
- بیشعورها میتوانند دیگران را سرکوب کنند اما کسی نمیتواند آنها را سرکوب کند، مگر یک بیشعور بزرگتر.
- بیشعورها اصولاً نسبت به همهچیز حالت تهاجمی دارند. آنها در جنگ حالت تهاجمی دارند، در صلح حالت تهاجمی دارند و حتی در گفتن «دوستت دارم» هم حالت تهاجمی دارند. هیچکدام از این موقعیتها هم که دست ندهد، جلوی آینه حالت تهاجمی به خود میگیرند.
- تمام بیشعورها نسبت به بیشعوریشان تعصب دارند و سعی میکنند با توجیه و دلیلتراشی برای وقاحت و مردمآزاریشان، در بیشعوری خود ثابتقدم باشند. به همین خاطر جرأت نمیکنند حتی یک لحظه از موضع خود عقب بنشینند مبادا آن اندکوجدانی که در وجودشان باقی مانده، مجبورشان کند که با خودشان رودررو شوند.
- اکثر بیشعورها دوست دارند بر دیگران مسلط باشند و به همین دلیل تصور از دست دادن تسلط بر زندگی خودشان یا زندگی آنهایی که تحت سلطۀ خود درآوردهاند آنها را میترساند.
- یک تاجر شرافتمند شفاف عمل میکند و چیزی برای پنهان کردن ندارد؛ اما بیشعور تجارتپیشه مطلقاً به عملکرد شفاف فکر نمیکند. او میگوید تجارت مثل بازی پوکر است و لذا همۀ اقداماتش را با هالهای از دروغ و حقهبازی انجام میدهد.
- برای یک بیشعور هیچچیزی ناامیدکنندهتر و دردناکتر از این نیست که احساس کند از قدرت نفوذش بر زیردستانی که مدتها بر آنها تسلط داشت کاسته شده است.
- بیشعورها هیچگاه از قدرت خود اطمینان ندارند و لذا نسبت به هرنوع تهدید واقعی و غیرواقعی علیه قدرتشان بسیار حساساند.
- قبل از آموختن شیوۀ زندگی با دوستان بیشعور، باید مبنایی را مشخص کنید که براساس آن بتوانید بیشعوری دوستانتان را تشخیص دهید و زمان ابتلای آنها به این مرض را حدس بزنید.
- در این دنیا، هیچچیزی تکاندهندهتر از آن نیست که یک روز از خواب بیدار شوی و ببینی که با یک بیشعور ازدواج کردهای. بعضیها از همان لحظهای که پای سفرۀ عقد مینشینند پی به این حقیقت تلخ میبرند؛ اما بعضیها تا سالها پس از ازدواج متوجه این موضوع نمیشوند. اینکه چقدر طول کشیده تا به این واقعیت پی ببرید، خیلی مهم نیست؛ مسئلۀ مهم، درک مفهوم زندگی با یک همسر بیشعور است.
- اگر همسر شما حتی به اندازۀ ذرهای تحمل برتری یا برد شما را ندارد و همچنان بر مبارزه و عقبنگهداشتن شما اصرار دارد، بدانید نه با یک بیشعور معمولی بلکه با یک بیشعور تمامعیار ازدواج کردهاید.
- همیشه گام اول سختترین مرحلۀ درمان بیشعوری است: یعنی رسیدن به این نتیجه که بیشعور هستی. هیچکس دوست ندارد قبول کند بیشعور است و لحظۀ پذیرش بیشعوری، دردناک است و البته رسیدن به آن، شهامت و ارادۀ قوی میطلبد.
- برای درمان بیشعوری، صرفِ شهامت، سختکوشی و خوششانسی کافی نیست؛ بلکه لازمۀ آن پاکشدن، برنامهریزی مجدد برای زندگی و حرکت در مسیر جدید است. غرور باید جای خود را به فروتنی بدهد. گستاخی باید به وقار تبدیل شود. دلسوزی و شفقت جایگزین پستی و فرومایگی شوند و خشم نیز جای خود را به مهربانی بدهد. هیچیک از این کارها میسر نمیشود؛ مگر اینکه آدم بیشعور ابزارهای لازم برای درمان را فراهم کند: ابزارهایی همچون مهارتهای انسانی که روح را از زنجیر عادتهای اشتباه رها کرده و او را یک انسان شرافتمند میکنند.
پینوشت: از کتاب «بیشعوری» چندین ترجمۀ فارسی موجود است. اولین و معروفترین ترجمۀ این کتاب، ترجمۀ محمود فرجامی است. از دیگر ترجمههای فارسی کتاب «بیشعوری» میتوان به ترجمۀ مریم احمدی اشاره کرد. جملاتی که در متن فوق از کتاب «بیشعوری» نقل شدهاند، برگرفته از این هردو ترجمه هستند.
ترجمههای محمود فرجامی و مریم احمدی از کتاب «بیشعوری» را میتوانید با رجوع به لینکهای زیر، بهصورت آنلاین، از سایت بنوبوک خریداری کنید:
دیدگاهتان را بنویسید