رمان «بیست زخمِ کاری» محمود حسینیزاد یک رمان حادثهای ایرانیست که با نگاه به تراژدی «مکبث» ویلیام شکسپیر نوشته شده است. عنوان رمان نیز برگرفته از این سطر از «مکبث» است که نویسنده آن را بر پیشانی رمان درج کرده: «… همیشه این بوده که وقتی بر مغز میکوفتند، مرد میمرد و بس. ولی حالا با بیست زخمِ کاری بر فرقِ سر، از جا برمیخیزند و ما را تار و مار میکنند…» در ادامه به نقد کتاب بیست زخم کاری میپردازیم با مجله بنوبوک همراه باشید.
حسینیزاد در رمان «بیست زخمِ کاری» درباره جاهطلبی، زیادهخواهی، نوکیسگی، تلاش برای تصاحب جایگاه اقتصادی و طبقاتیِ بالاتر، زدوبندها و فساد مالی، توطئه و جنایت و تخریبِ هرچهبیشترِ طبیعت و محیط زیست به دست سرمایهداران و سوداگرانِ نوکیسۀ زمینخوار نوشته است و دنیایی تاریک و خونآلود را تصویر کرده است؛ دنیایی سرخ و سیاه و تباه.
داستان رمان «بیست زخمِ کاری» درباره مردی تحصیلکرده و زبر و زرنگ به نام مالکی است که برای دلالی نوکیسه به نام ریزآبادی، که با مالکی قوموخویش هم هست، کار میکند. مالکی معاملههایی سخت را برای ریزآبادی جوش میدهد اما میبیند که سهماش از این معاملهها درخورِ نقش موثرش در جوشدادن آنها نیست و سود اصلی را ریزآبادی و فرزندانش به جیب میزنند و سهمِ ناچیزی هم (ناچیز البته در قیاس با ثروت عظیمی که ریزآبادی و فرزندانش اندوختهاند) به مالکی میدهند. تا همینجای کار، آنها که «مکبث» شکسپیر را خواندهاند یا داستان آن را میدانند حتماً خطوربط «بیست زخمِ کاری» با «مکبث» را دریافتهاند.
داستان سقوط دسته جمعی خانواده
مکبث نیز از جایی به بعد به تحریک همسرش بر آن میشود که دیگر کارگزار صاحبان قدرت نباشد و حالا که نقش اصلی در حفظ قدرت حاکمان برعهده اوست، آنها را حذف کند و خودش حاکم شود. مالکی نیز متخصصیست که احساس میکند از تخصص او بهرهبرداری میکنند و پاداش و جایگاهی را که شایستۀ این تخصص است به او نمیدهند. او نیز با همدستی همسرش، سمیرا، دستبهکار حذف بالادستیها میشود تا جایگاه و مالشان را تصاحب کند، یا بهواقع آنچه را که متعلق به خود میداند و میبیند که از او دریغ شده است، با جُرم و جنایت تصاحب کند. اما خون، کابوسی میشود و یقهاش را میگیرد، همچنان که یقۀ مکبث و زنش را هم در تراژدی شکسپیر گرفت و کارشان را به جنون و تباهی کشاند. از این گذشته کولیهایی در رمان «بیست زخمِ کاری» هستند که گویی ارجاع به جادوگران تراژدی «مکبث» دارند و آنها را تداعی میکنند.
در رمان «بیست زخمِ کاری» میبینیم که در وضعیتی تباه همه در تباهی میغلتند و ماحصلِ رقابت وحشیانه و بیرحمانه برای به هر قیمتی جلوزدن از هم، دست آخر سقوط جمعی است. رمان صحنهای کلیدی دارد که تقریباً دربردارنده عصارهای از همۀ آن عناصر مضمونی است که در طول رمان بسط داده شدهاند؛ صحنهای که در آن خانواده مالکی و خانواده ریزآبادی در جاده و حین سفری تفریحی، که در آن سمیرا و مالکی توطئۀ خونین خود را کلید زدهاند، با هم کورس گذاشتهاند و میخواهند با ماشین از یکدیگر جلو بزنند. این صحنه، در عین اینکه یک بازی دوستانه مینماید و قدری هم طنزآمیز است، هم حاوی خشونت است، هم تصویرگر ترس و دلهره و هم بیانگر میل هر یک از ماشیننشینها به جاگذاشتن و حذف آن یکی، یعنی همان اتفاقی که در کل رمان میافتد. صحنۀ کورسگذاشتن ماشینها باهم در رمان «بیست زخمِ کاری» تصویری موجز و فشرده از کل رمان است.
بیست زخم کاری رمانی موجز
«بیست زخمِ کاری» کُلاً رمانی موجز و بدون حشو و زوائد است؛ رمانی با زبان و نثر و ریتمی پُرشتاب که شتابِ آن با شتاب و ولع شخصیتها به پیشیگرفتن از هم متناسب است و در این رَوَندِ پُرشتاب و دیوانهوار، ما نه فقط شاهد زوال انسان که شاهد زوال طبیعت نیز هستیم. طبیعت در «بیست زخمِ کاری» چنان به چشم میآید که گویی خود یکی از شخصیتهای این رمان است، البته نه به این معنا که نویسنده روایت را برای وصف طبیعت متوقف کند. در «بیست زخمِ کاری» مجالی برای توقف نیست و همهچیز حین حرکتی تُند به نمایش گذاشته میشود. از همینرو نویسنده جزئی از چیزها را بهنمایندگی از کُل، جدا و برجسته میکند و این ایجاز، هم به رازآلودتر و هولناک و دلهرهانگیزتر شدن فضا و قصه کمک میکند و هم رمان را از دام پُرگویی و طولوتفصیل بیمورد میرهاند. نویسنده حالوهوای محیط و آدمها را در نهایت ایجاز و با برجسته کردن بعضی اجزاء میسازد و در این حین، از طبیعت نیز کمک میگیرد و در عین حال نابودی طبیعت و محیط زیست به دست انسان را نیز نشان میدهد. درختها قطع میشوند و زمینها تصاحب میشوند و در طول رمان میبینیم که محیط زیست در حال خوردهشدن و نابودی و قربانیِ منافع و جاهطلبیهای اقتصادی و سودای مالکیت است.
کوتاه و فشردهگویی و روایتی با نثر و ریتمی پُرشتاب، شیوهای مناسب برای رمانیست که اساس آن بر شتاب آدمها برای جلوزدن از همدیگر و حذف یکدیگر و نیز حذف طبیعت است.
حسینیزاد در «بیست زخمِ کاری» با نثری پرشتاب و مبتنی بر ایجاز، وضعیتی ترسآلود را به تصویر میکشد که در آن آدمها، گروهی از سرِ زیادهخواهی و برخی هم البته به خاطر تنگناهای شدید مالی، دست به جنایت میزنند و خود نیز قربانی جنایت میشوند و از طرفی در روندِ پرشتاب رمان، طبیعت بکر نیز به تدریج نیست و نابود. اینچنین است که طبیعت و مناظر طبیعی در این رمان نه فقط وسیلهای برای فضاسازی و تعیّنبخشی به حالوهوا و التهابات درونی آدمهای رمان، که خود یکی از قربانیان اصلی این آدمهاست.
اما در رمانی مبتنی بر ایجاز و فشردگی و شکارِ یک جزء و برجستهکردن آن برای اینکه از طریق آن به کُل راه یابیم، آنچه اهمیت پیدا میکند تصویر و نگاه تصویری و سینمایی است. ایجاز کلامیِ «بیست زخمِ کاری» راه را برای تصویرسازی باز میکند و به آن میدان میدهد و نویسنده از امکاناتی که تصویر و صدا در اختیار او میگذارد استفادهای مؤثر میکند تا آنها را جایگزین عبارتپردازیهای طولانی کند و ایجاز و شتاب را از این طریق بسازد. البته «بیست زخمِ کاری» در عین استفاده از امکانات سینمایی بههیچوجه به سینما باج نمیدهد. «بیست زخمِ کاری» فیلمنامهای نیست که در قالب رمان نوشته شده باشد، بلکه رمانیست که قابلیتهای فیلم را بهسود ادبیات به کار میگیرد.
داستان یک خانواده رانت خوار
رمان «بیست زخمِ کاری» خواننده را به درون زندگی و روابط یک خانواده رانتخوار و زمینخوار و نوکیسه میبرد و مناسبات درونی این قشر از جامعه را به تصویر میکشد و همچنین مناسبات و زدوبندهای اقتصادی آنها را نشان میدهد. در یک کلام: «بیست زخمِ کاری» رمانی درباره فساد اقتصادی است و مناسبات معیوب و فاسد اقتصادی نقش تعیین کنندهای در طرحوتوطئۀ این رمان دارند و شالوده و اساس آن را میسازند. در کانون رمان «بیست زخمِ کاری» طبقهای نوکیسه قرار دارد که از راه زدوبند و دلالی، یکشبه دمودستگاهی به هم زده و روزبهروز هم دمودستگاهشان را عریضو طویلتر میکند. این طبقه همهچیز را بیرحمانه میبلعد، زمین و درخت و هرچه را که متعلق به طبیعت و محیط زیست است نابود میکند، مواد مخدر قاچاق میکند و نسل آدمها را اینطوری ذرهذره از روی زمین برمیدارد، رقبای خود و حتی همدستانشان را به کام مرگ میفرستد تا مال آنها را هم تصاحب کند و سهم بزرگتری نصیباش شود و خلاصه از هیچ شَرّی بر روی زمین فروگذار نمیکند. برای همین در طول رمان میبینیم که طبیعت چطور ذرهذره خورده و آدمها چطور بهتدریج محو میشوند. آنچه در «بیست زخمِ کاری» بیش از هرچیز به چشم میآید میل به نابودی است برای حفظ خود. این میلِ جنونآمیز اما کابوسی میشود برای خودِ نابودگر و خود او را نیز دیوانه و نابود میکند. اگر «مکبث» داستان خونیست که پاک نمیشود، در «بیست زخمِ کاری» هم، که با نگاه به «مکبث» نوشته شده و برداشتی آزاد از آن است، با همین خون، با همین خونِ پاکنشدنی سروکار داریم. خونی که قاتل، خود نیز از آن رهایی ندارد و این قاتل البته خودش هم قربانی قاتلینی دیگر است و در «بیست زخمِ کاری» میبینیم که هر جنایتی نتیجۀ جنایتی دیگر است.
در رمان «بیست زخم کاری» صحبت از نوکیسهها و دلالها و زمینخوارهاییست که روزبهروز از طبیعت و نیز از سهم دیگران از رفاه و آسایش و زندگیِ مطلوب میکاهند و زمین را صاف میکنند تا برج و باروهای خود را بالا ببرند. آنها نه فقط طبیعت و محیط زیست و همچنین همنوعان خود را نابود میکنند و به هیچ جنبندهای رحم نمیکنند، بلکه خودشان با خودشان هم در حال ستیز و رقابتی وحشیانهاند و برای به دست آوردن سهمی هرچهبیشتر از ثروتی بادآورده و غیرقانونی، به جان هم میافتند و یکدیگر را تکهپاره میکنند و این جاهطلبیِ خونبار یکی از نقاط تلاقی این رمان با نمایشنامۀ «مکبث» شکسپیر است. حسینیزاد مضمون «مکبث» را گرفته و آن را به متن جامعۀ معاصر آورده و ایرانی کرده است. در «بیست زخمِ کاری» نیز با نوعی جنگ قدرت، که مضمونی شکسپیری است، سروکار داریم. قدرتی که شخصیتهای «بیست زخمِ کاری» در پی تصاحب آناند یک قدرت مالی و اقتصادی است. تقلا برای بیشتر داشتن و چشمِ رقیب را درآوردن. در این میان البته فرودستترهایی هم هستند که بازیچۀ جنگ قدرت بالادستیهای خود میشوند و عامل آنها؛ فرودستانی که از سرِ اضطرار دست به جنایت میزنند. «بیست زخمِ کاری» از این قشر نیز، که اجراکننده فرامین سردمداران فساد اقتصادیاند، غافل نمانده است، اگرچه گردنکُلُفتهای عرصۀ رقابتهای معیوب و فاسد اقتصادی در کانون توجه این رماناند.
رمان «بیست زخمِ کاری» در القای فضایی تیره و آکنده از وحشت و خشونت و جنایت و توطئه کاملا موفق است و چیرهدستانه از جزئیات و فضاسازی و نیز دیالوگ برای ترسیم چنین فضایی استفاده میکند و همچنین، چنانکه پیشتر نیز اشاره شده، از صدا و تصویر که جای کلام را در بسیاری از جاهای این رمان میگیرند و کمک میکنند که روایت تا جای ممکن موجز و فشرده شود.
از نویسنده رمان بیست زخم کاری
از محمود حسینیزاد به جز رمان «بیست زخمِ کاری» و ترجمۀ داستانهای نویسندگان آلمانی زبان، تاکنون چند مجموعه داستان هم به نامهای «سیاهی چسبناک شب»، «این برف کی آمده»، «آسمان، کیپ ابر» و «سرش را گذاشت روی فلز سرد» منتشر شده است. اما آنچه «بیست زخمِ کاری» را از دیگر آثار داستانی حسینیزاد متمایز میکند مضمون این رمان است. قصههای کوتاه حسینیزاد بیشتر درباره طبقۀ متوسط شهری یا طبقۀ متوسطبهپایین و محروم جامعه است. در آن قصهها هم البته با مضامینی مثل مرگ و خشونت و قتل مواجهیم، اما جنایت در رمان «بیست زخمِ کاری» با مافیای اقتصادی پیوند دارد و آدمهای این رمان، به جز دو شخصیت که شخصیتهای فرعی و حاشیهای این رماناند، به طبقهای تعلق دارند که یکشبه و از راههای غیرقانونی به ثروتی کلان دست یافتهاند. اینها درواقع نماد همان طبقهای هستند که به شکاف طبقاتی در جامعه دامن میزنند. از همینرو خشونت در «بیست زخمِ کاری» خاستگاههای اجتماعی و طبقاتیای متفاوت با خشونتی دارد که حسینیزاد در بخشی از مجموعه داستان «سرش را گذاشت روی فلز سرد» به آن پرداخته است. در آن مجموعه داستان با قربانیان فاصلۀ طبقاتی مواجهیم و با کسانی که به دلیل فقر و نابسامانیهای اقتصادی و اجتماعی دست به قتل و خشونت میزنند، اما «بیست زخمِ کاری» درباره کسانیست که خود زمینهساز فقر و خشونتاند. البته مالکی هم در این رمان، قربانی کسانیست که بهلحاظ اقتصادی در مرتبهای بالاتر از او قرار دارند، اما او در عین حال فاصلۀ زیادی با ریزآبادیها، که مالکی برایشان کار میکند، ندارد. مالکی یک قربانی از قعرِ اجتماع نیست بلکه کسیست که توانسته در دمودستگاه ریزآبادیها جایی مهم اشغال کند و به همین دلیل این دمودستگاه را خوب میشناسد و میداند از چه نقطهای باید به آن ضربه بزند.
نتیجه گیری
دست آخر اینکه «بیست زخمِ کاری» را میتوان پیشنهادی به قصهنویسی امروز ایران تلقی کرد برای فرارفتن از تجربههای شخصی و خصوصی و گامزدن در عرصههای وسیعتر اجتماعی و پرداختنِ نویسندگان به آدمها و روابطی بیرون از حیطه و دایرهای که خود در آن قرار دارند. این رمان همچنین نمونهایست از ادبیاتی که با نگاه به پشتوانههای ادبیات کلاسیک جهان و نیز توجه به نثر و زبان، بهعنوان عنصری مهم در ادبیات، نوشته شده است. بهخصوص که در «بیست زخمِ کاری» میبینیم که توجه به نثر و زبان به زبانبازی نینجامیده است. در این رمان با زبانی ساده سروکار داریم که در عین سادگی، تشخصی ادبی یافته است؛ زبانی متناسب با حالوهوای قصه و برآمده از اقتضائاتِ درونی قصهای که روایت میشود. نثر در رمان «بیست زخمِ کاری» نثری نیست که زورَکی و از بیرون به متن تزریق و تحمیل شده باشد. این نثر از دل خود قصه برآمده است و در رمان، خوش نشسته است و خیلی خوب با حالوهوای آن چِفت شده و دلهره درون این رمان را بهخوبی به خواننده منتقل کرده است.
رمان «بیست زخمِ کاری» را میتوانید با رجوع به لینک زیر و بهصورت آنلاین از سایت بنوبوک خریداری کنید:
https://www.bennubook.com/book/151495
نتیجه ای که گرفتی مصداق کامل زخم کاری هست اما کاملاً برعسک