عزیز نسین برجستهترین و معروفترین نویسنده طنز اجتماعی – سیاسی در ترکیه است. او نویسندهایست که شوخطبعیِ شیرین و در عین حال زهرآلودش، هم مخاطبانش را از خنده رودهبُر میکند و هم چشمهایشان را بهروی انواع نابسامانیهای اجتماعی و سیاسی و فرهنگی و… میگشاید. با مجله بنوبوک همراه ما باشید.
طنز عزیز نسین نه صرفاً برای سرگرمکردن خواننده بلکه برای توجه دادن او به تلخیهاست؛ طنزی انتقادی و برآمده از تعهد و احساس شفقت نسبت به آنها که حقوقشان در گیرودار منافع سیاسیِ ابرقدرتهای جهانی و قدرتهای محلی پایمال میشود و بهای جاهطلبیها و ندانمکاریها و فساد و ناکارآمدی بالادستیها را آنها باید بدهند.
برای همین است که طنزنویسی، در کنار شهرت و افتخار و محبوبیت ملی و جهانیای که در ترکیه و خارج از ترکیه برای عزیز نسین به همراه داشته، برای او دردسرساز هم بوده و او بهخاطر طنزهایش در ترکیه سالهایی را در زندان گذرانده، اگرچه به خاطر همین طنزها جوایز جهانی طنزنویسی را هم دریافت کرده است.
در آثار عزیز نسین نقد جاندار و گزنده به جامعۀ ترکیه را میبینیم. طنز نیشدار او نقدیست بر اوضاع سیاسی ترکیه و سیستم آموزشی معیوب و نظام اداری و اجتماعی و اقتصادی فاسد و فقر و جهل و عقبماندگی و ریاکاری و همۀ عیبونقصهای ترکیهای که عزیز نسین در آن زیسته است. طنز او همچنین قابل تعمیم به همۀ جوامعیست که به چنین نابسامانیهایی دچارند.
از طرفی عزیز نسین منتقد سرسخت جنگ و امپریالیسم و دخالتهای بدفرجامِ ابرقدرتها در کشورهای جهان سوم است.
او در مصاحبهای درباره کارکرد طنز میگوید: «وقتی انسان وسیلهای برای دفاع نداشته باشد، از طنز استفاده میکند. ما برای مبارزه با قدرت فاسد در جامعۀ خود هیچ وسیلهای در اختیار نداریم.»
او همچنین در همین مصاحبه میگوید که «به هرچیزی از درون نگاه کنید، تراژدی است و از بیرون نگاه کنید، کمدی است.»
تولد در کورانِ جنگ اول
نام اصلیاش مِحمِت نُصرت است و معروف است به عزیز نسین (Aziz Nesin). او در سال 1915، در کورانِ جنگ جهانی اول، در هیبلیآدا، جزیرهای در نزدیکی استانبول، متولد شد.
دوره تحصیلات ابتدایی را در مدرسۀ ابتدایی سلطان سلیمان قانونی در استانبول گذراند. از اواخر کودکی سودای نویسندگی به سرش افتاد. برخلاف بعضی کودکان که استعدادی در ادبیات و هنر دارند اما اطرافیانشان با تحقیر و بیاعتنایی استعدادشان را کور میکنند، عزیز نسین تشویق و دلگرمی اطرافیانش را هم پشت سر داشت و اطرافیانش معتقد بودند در آینده نویسنده خوبی میشود. اما بهقول خودش دست تصادف او را به مسیری دیگر کشاند که ربطی با نویسندگی نداشت.
بعد از دو سال تحصیل در دبیرستان دارالشفقۀ استانبول، وارد مدرسۀ نظام کوللی و سپس مدرسۀ جنگهای پیادهنظام و مدرسۀ فنی نظامی شد.
با ارتش در جنگ
خدمت در ارتش اما با روحیۀ عزیز نسین سازگار نبود. میخواست استعفا کند اما نمیشد. سالهای خدمتش در ارتش مقارن شده بود با جنگ جهانی دوم و برای همین، چنانکه خودش گفته، افسرها نه حق داشتند استعفا بدهند و نه اخراج یا بازنشسته میشدند.
هشت سال از زندگی عزیز نسین به خدمت نظامی در مرزهای شرقی و غربی ترکیه گذشت. دست آخر اما اتهامی به دادش رسید و او را در سال 1344 به اینکه از وظیفه و مسئولیت خود سوءاستفاده کرده متهم و از ارتش اخراج کردند.
مدتی دکانی باز کرد و خواربارفروشی کرد و مدتی هم حسابداری. اما سرانجام سراغ آرزوی قدیمیاش، نویسندگی، رفت. خودش درباره اینکه چه شد که سرانجام به این خواست دیرین خود برگشت با شوخطبعی میگوید: «خواستم نظامی شوم، نتوانستم. خواستم دکان کوچکی راه بیندازم، بخت روی خوش نشان نداد، سراغ عکاسی رفتم، کارم نگرفت. خواستند حسابداری کنم، ارقام و اعداد را قاطی کردم. چون کاری از دستم بر نمیآمد، نوشتن را پیشۀ خود ساختم.»
دوران روزنامهنگاری
عزیر نسین نویسندگی را با روزنامهنگاری آغاز کرد. پُرکار بود و بسیار مینوشت چون دیگر فقط پای عشق و علاقه در میان نبود و باید زندگیاش را هم از این راه میگذراند.
برای نشریات مختلف و متعدد همهچیز مینوشت؛ قصه، پاورقی، گزارش، لطیفه، هجو، تفسیر، مقاله و… . بهقول خودش مجبور بود «مثل ماشین» بنویسد. حتی همزمان، پانزده پاورقی مینوشت.
بعدها البته اذعان میکند که شتاب و پُرکاری دوره روزنامهنگاری به نوشتههای آن روزگارش آسیب میزده و به او فرصت این را نمیداده که در نوشتن، وسواس و سختگیری بهخرج دهد. اما چارهای نداشته و باید برای معاش روزنامهنویسی میکرده است.
علاوه بر نوشتن در نشریات مختلف، از جمله «آک بابا» و «آکشام» و «طنین» و…، خودش نیز دو نشریۀ فکاهی منتشر کرد که اولی نشریهای بود به نام «مارکوپاشا»، که انتشاراش حاصل همکاری عزیز نسین و صباحالدین علی بود، و دیگری نشریهای به نام «ذوبوک».
دردسرساز
در سی سالگی، که عزیز نسین تازه شروع به نوشتن برای نشریات کرده بود و قصههایش در مجلۀ «انسان نو» چاپ میشد، سردبیر این مجله از هر ده قصهای که او به مجله میداد، یکی را چاپ میکرد و بقیه را، در حالی که پشتشان نوشته بود «بودار است و غیرقابل چاپ» پساش میداد.
بالاخره یک روز رفت پیش مدیر مجله و اعتراض کرد که «من که نمیدانم بودار چه معنایی دارد، چطوری میتوانم قصۀ بودار بنویسم!»
اما بودار نوشتن و عبور از خطوط قرمز و گفتن از چیزهایی که نباید میگفت فقط همین دردسرِ نسبتاً ملایم را برایش نداشت و بعدها دردسرهای بزرگتری برایش درست کرد، چنانکه در سال 1947 برای اولین بار و بهخاطر نوشتن مقالهای منتشرنشده به نام «به کدام سو روانیم؟»، که مقالهای در نقد کمکهای امریکا به ترکیه بود، محکوم به ده ماه حبس سنگین و نیز سه ماه و ده روز اقامت اجباری در بورسا تحت نظر وزارت امنیت عمومی شد.
این البته تنها محکومیت او نبود و سه سال بعد دوباره و اینبار بهخاطر کتابی به نام «عزیزنامه» دستگیر شد و ترجمۀ «دروس فلسفۀ مارکسیسم» ژ. پولیتزر در همان سال و انتشار این ترجمه در مجلۀ «باشتان» یک سال و چهار ماه دیگر به حکم زندانش افزود.
در کُل، پنج سال و نیم از عمر عزیز نسین در زندانها سپری شد که البته بهقول خودش درواقع برایش «حکم دانشگاه را داشت» و از این تجربه بسیار آموخت.
خود او درباره تأثیر دوران زندان بر کارش میگوید: «کتابهایی که بعد از 1960 مثل باران پر برکت شب و روز از زیر چاپ درمیآمدند، ما ترجمۀ اولیه آنها را در زندان پنهانی تکثیر میکردیم و دستبهدست میدادیم تا خوانده شوند. بازار بحث و جدل هم گرم بود و نیک و بد و درست و نادرست نوشتهها را عیارسنجی میکردیم و من از این رهگذر خیلی چیزها یاد گرفتم و اکنون خود را مدیون تمام آن همبندیها میدانم و برای همیشه سپاسگزارشان خواهم بود.»
از زندان دوم که درآمد، اول یک کتابفروشی باز کرد و سپس یک استودیوی عکاسی به راه انداخت و چند سال بعد انتشاراتی به نام «دوشون» که آن را با کمال طاهر تأسیس کرد اما دو سال بعد خودش بهتنهایی آن را میگرداند تا اینکه این انتشاراتی در سال 1963 در آتش سوخت و عزیز نسین باز تنها به همان عشق دیریناش، یعنی نویسندگی، پرداخت.
آدمهای بیشناسنامه
در زندان بود که عزیز نسین مواد خام یکی از معروفترین و محبوبترین آثارش را فراهم آورد. این اثر، کتابی بود به نام «آدمهای بیشناسنامه» که عزیز نسین آن را با الهام از ماجرایی نوشت که یکی از همبندیهایش، کارگری به نام عثمان کوزیلی، برایش تعریف کرد.
عزیز نسین در کتاب «آدمهای بیشناسنامه» از خلال نقل قصۀ مردی که بهخاطر نگرفتن شناسنامه برای خود و خانوادهاش گرفتار دردسرهای عجیبوغریب میشود، به نقد طنزآمیز نظام اداری فَشَل و ناکارآمد و فسادی که جامعه به آن گرفتار است میپردازد.
کتاب «آدمهای بیشناسنامه» چنان گُل کرد که در ترکیه یک سریال تلویزیونی بسیار محبوب و پرطرفدار براساس آن ساخته شد و ماجراها و شخصیتهای آن وارد فرهنگ عامۀ مردم ترکیه شدند.
کتاب «آدمهای بیشناسنامه» همچنین دستمایۀ اقتباس سینمایی و تئاتری هم قرار گرفت.
این کتاب در ایران نیز با ترجمۀ رضا همراه منتشر شده است.
درخششهای جهانی و ملی
در سالهای 1956 و 1957، که عزیز نسین تازه چهل سالگی را پشت سر گذاشته بود، دو بارِ پیاپی برنده جایزه نخل طلا در مسابقۀ بینالمللی طنز در ایتالیا شد و در سال 1966 هم برنده جایزه خارپشت طلایی مسابقۀ بینالمللی طنز در بلغارستان.
در سال 1969 جایزه «تمساح» را از اتحاد جماهیر شوروی گرفت و در همین سال جایزه «کاراجان» را برای سه نمایشنامهاش.
در سال 1970 هم برای نمایشنامهای به نام «چیچو» جایزه بنیاد زبان ترکی به او اهدا شد.
از دیگر جوایزی که در طول حیات ادبی عزیز نسین به او تعلق گرفت میتوان به جایزه ادبی لوتوس اشاره کرد که در سال 1975 از طرف اتحادیۀ نویسندگان آسیا و آفریقا به او داده شد.
عزیز نسین در سال 1979 رییس سندیکای نویسندگان ترکیه شد.
سیاست و دیگر چاهها
نویسندگانِ زیسته در روزگاران بحرانی و جوامع نابسامان، نیک میدانند که ورود نکردنِ نویسنده و هنرمند به سیاست و حوزههایی به جز هنر و ادبیات در چنین روزگاران و چنین جوامعی چقدر دشوار است و هنرمندان و نویسندگان، جاهایی ناگزیر میشوند که به این حوزهها ورود کنند و در آثارشان نیز اولویت را به طرح مسائل سیاسی و اجتماعی و… بدهند و وجه هنری و زیباییشناختی کارشان را در درجۀ دوم اهمیت قرار دهند.
عزیز نسین نیز زیسته در چنین روزگاری بود و از آسیبهای آن مصون نماند. او اما ابایی نداشت که آنچه را خطاهای کار نویسندگیاش در دوران گذشته میدانست بیان کند. مثلاً اینکه نتوانسته بود از مضمونی صرفنظر کند و نادیدهاش بگیرد و به خودش بقبولاند که «جور دیگری غیر از آنچه من دوست دارم میتوان آن مضمون را نوشت.»
یا سیاسیکاری و ورود و تُکزدن به حوزههای گوناگون که عزیز نسین، آن ضعفِ نخستِ شتابزده به استقبال هر مضمونی رفتن را ناشی از همین ضعف دوم میدانست و این ضعفها را البته نه صرفاً ضعف خودش، بلکه ضعفی ناگزیر میدانست که دامنگیر همۀ نویسندگان معاصر او در ترکیه بود.
این به هر حوزهای سرک کشیدن و وسواس نداشتن در انتخاب و پروراندن مضامین را عزیز نسین، مانند قضیۀ روزنامهنگاری و شتاب ناشی از آن، ناشی از ضرورت زمانه میداند. برای او اگر روزنامهنگاری ضرورتی برای گذران زندگی بوده و باوجود اینکه آن را آسیبزننده به کار نویسندگیاش میدیده، در دورانی از زندگی نمیتوانسته رهایش کند، به حوزههای مختلف سرک کشیدن را نیز زاییده اجباری میداند که شرایط به او و نویسندگان همنسلش تحمیل کرده بوده است.
در این باره میگوید: «ما به هر کاری دست زدیم، یعنی مجبور شدیم بزنیم. تاریخ، اقتصاد، سیاست و تمام شاخههای ادبیات یعنی قصه، رمان، تئاتر، و جامعهشناسی و چهها و چهها که ما دست نزدیم… شدنی نبود ولی ما کردیم. گفتیم میشود ولی در عمل دیدیم که به کمال نمیشود. اما راستش هیچکدام از ما خود را به دلخواه در این وادیها گم نکرد. شرایط اجتماعی از ما میخواست که آنطور باشیم. حال ما به کشتینشستگانی میمانست که خبر آمد فلانجایش شکسته و آب نفوذ میکند، در این حال ویلونزن هم سازش را زمین گذاشت و رفت تا به بستن سوراخ کمک کند. اما سوراخها تمامشدنی نبودند. اینیکی را میبستی، آنیکی باز میشد و ما همیشه در حال دویدن از این… به آن… مجبور شدیم سر در چاه سیاست روز بکنیم و با تاریخ و جامعهشناسی و اقتصاد سروکله بزنیم. هنرمند بودیم و این کارها با هنر نمیخواند.»
او همچنین در تأکید بیشتر بر ناگزیری آنچه او و نویسندگان همنسلش انجام دادهاند اضافه میکند: «ولی چیزی در دنیا یافت میشود که در عین ضرر، از فایده خالی باشد؟ امروزه برای نویسندگان نسل بعد از ما درک حال ما که از این سوراخ به آن سوراخ میدویدیم تا راه نفوذ آب را بگیریم و کشتی را از غرقشدن نجات دهیم، دشوار است و ضعفهایمان نیز به احتمال مایۀ نکوهش آنها خواهد بود. با این حال و با تمام نیک و بد آثارمان، هرچه از دستمان ساخته بود بجا آوردیم. سخن سارتر که میگوید “تا کسی نیست برای پاهای برهنه کفش بدوزد، نوشتن روا نیست” وصف حال ما نویسندگانی است که در فاصلۀ 1940 تا 1960 قلم میزدیم.»
مؤسسهای برای کمک به کودکان بیسرپرست
عزیز نسین درباره کودکان هم قصه مینوشت و نسبت به حقوق و آموزش آنها حساس بود. او یکبار هم بهخاطر نمایشنامۀ «عسل لبریز» در مسابقۀ ادبی کودک آرکین مقام دوم را آورد.
همین دغدغۀ او نسبت به مسائل کودکان بود که در سال 1972 به تأسیس مؤسسۀ وقفی نسین انجامید که هدف آن فراهمکردن امکانات تحصیلی برای کودکان بیسرپرست بود. عزیز نسین سود حاصل از فروش کتابهایش را بهتمامی به این مؤسسه بخشید و همچنین در سالهای 1976 تا 1980 نشریهای به نام «سالنامۀ ادبی مؤسسۀ وقفی نسین» منتشر کرد که گلچین تولیدات ادبی در طول سال در آن به چاپ میرسید.
جوانی بهوقتِ پیری
عزیز نسین در پیری چنان از آثار هنوز ننوشتهاش و آنچه برای نوشتن در سر داشت سخن میگفت که گویی تازه اول کارِ نویسندگیاش است و همچنان راه درازی پیشِ رو دارد و هنوز آنچه را واقعاً ایدئال او در نویسندگیست ننوشته است.
در هفتاد سالگی میگوید: «هنوز خیلی چیزها مانده که باید بنویسم و خواهم نوشت.» و نیز میگوید که بعد از پشت سر گذاشتن دو مرحله در قصهنویسی، یکی طنز اجتماعی که در آن ترکیۀ زمانهاش منعکس است و دیگری طنز سمبولیک و تمثیلی، طنز را بهسوی تجرید و تعمیم کشانده و نوید میدهد که زینپس طنز در نوشتههایش شکل دیگری خواهد داشت.
چه بسا اینطور خیال کنیم که نویسندهای هفتاد ساله دیگر کمکم باید قلم را زمین بگذارد. عزیز نسین اما، بهرغم اینکه میگوید در نوشتن به آخر خط رسیده است، وعده میدهد که به مرحلۀ تازهای از نوآوری رسیده و همچنین میگوید که حالا نوبت نمایشنامههایش فرا رسیده است.
عزیز نسین در پیری صادقانه و صمیمانه اعتراف میکند که «نانوشتههایم از نوشتههایم و ناکردههایم از کردههایم فزون است…»
راستش باعث قوت قلب هر نویسنده جوان و تازهکار یا در میانۀ راهی است وقتی میبیند نویسندهای در پیری اینسان از پروژههای پیشِ رویش سخن میگوید.
عزیز نسین همچنین در هفتاد سالگی خود را همچنان لبریز از عشق میدید.
خنده بر مرگ
عزیز نسین نزدیک ده سال پیش از مرگش گفته بود که تنها آرزویش در هفتاد سالگی این است که مرگ را پیش از مرگ درک کند.
او مرگ را «والاترین و شریفترین نقطۀ زندگی» میدانست و معتقد بود «آنها که مرگ را درک نکردهاند، زیستهاند، لیکن زندگی را نیز درک نکردهاند. اما آنان که به درک مرگ نائل شدهاند، زندگی را نیز درک کرده بودند و حقی به گردن زندگی دارند.»
او همچنین، همانطور که از یک طنزاندیش و فکاهینویس برمیآید، مرگ را موقعیتی کُمیک میدید. درباره این وجه از مرگ میگوید: «مرگ برای من چهره خندهداری هم دارد و آن تصور دنیای دیگری است که خدمتش خواهم رسید. در آن دنیا کسانی را خواهم دید که پیش از من در آن رحل اقامت افکندهاند. مردهها بزرگ نمیشوند و در هر سنی که مرگ آنها را دریافته، میمانند. آنهایی که از من بزرگتر بودند و زودتر مردهاند، وقتی مرا ببینند مجبور خواهند شد مرا “داش عزیز” صدا کنند.»
در سال 1995، در آستانۀ هشتاد سالگی، در شهرستان چشمه در اِزمیرِ ترکیه درگذشت، در حالی که چنتهای پُر از آثار بیشمار، از داستان گرفته تا نمایشنامه و آثاری برای کودکان و ترجمه و اتوبیوگرافی و شعر و…، از خود بهجا گذاشت و بر قلۀ طنزنویسی ترکیه جای داشت و طنز انتقادی او تحسین دنیای خارج از ترکیه را نیز برانگیخته بود؛ تحسینی که همچنان پابرجاست، چنانکه یونسکو او را، بعد از اورهان پاموک، یاشار کمال و ناظم حکمت، در رتبۀ چهارم بزرگترین نویسندگان اهل ترکیه که آثارشان به بیشترین زبانهای خارجی ترجمه شده قرار داده است و نیز نام او در فهرست صد ادیب برتر تاریخ ادبیات ترکی در تمام اعصار ثبت شده است.
عزیز نسین در ایران
از زندانهای عزیز نسین گفتیم و حال جالب است این را هم بدانید که یکی از زندانهای عزیز نسین بابت مطلبی بود که باعث شد در زمان حکومت پهلوی، سفارت ایران در آنکارا از او شکایت کند. دلیل این شکایت، توهین به محمدرضا شاه پهلوی در آن مطلب بود و عزیز نسین به این خاطر شش ماه زندانی شد.
اما جدا از این ماجرای سیاسی، عزیز نسین را کتابخوانهای ایرانی از دیرباز بهواسطۀ ترجمۀ فراوان آثارش بهفارسی میشناسند. یکی از مترجمهای قدیمی او که آثار زیادی را از این طنزنویس ظریف و خوشذوق اهل ترکیه ترجمه کرده رضا همراه است. ترجمههای رضا همراه از آثار عزیز نسین در سالهای دور در نشریات منتشر میشد. این ترجمهها، که بهصورت کتاب هم چاپ شده بود، در سالهای اخیر نیز تجدید چاپ شدهاند.
ثمین باغچهبان و احمد شاملو نیز در ایام قدیم آثاری از عزیز نسین را به فارسی برگرداندهاند و بعضی از این ترجمهها را شاملو در مجلۀ «کتاب هفته» چاپ کرده است.
صمد بهرنگی از دیگر مترجمان آثار عزیز نسین است و مجموعۀ «ما الاغها!» را از او ترجمه کرده است.
همچنین باید به غلامحسین فرنود اشاره کرد که گفتارهایی از عزیز نسین را درباره زندگیاش و ادبیات و هنر و نوشتن در کتاب «عقلهای هفتادساله» گردآوری و ترجمه کرده است.
همچنین در سالهای اخیر مترجمان دیگری هم به ترجمۀ آثار عزیز نسین پرداختهاند و بازار ترجمه و انتشار آثار او در ایران دوباره رونقی گرفته است.
در ادامه به معرفی تعدادی از آثار عزیز نسین که در سالهای اخیر بهفارسی منتشر و یا تجدید چاپ شدهاند میپردازیم:
پخمه
ماجرای آدمی که ناخواسته گرفتار مخمصههای جورواجور میشود. عزیز نسین در رمان «پخمه» داستان مرد سادهای را روایت میکند که بیآنکه خود بخواهد کار خلافی انجام دهد، در موقعیتهایی قرار میگیرد که نمیتواند خود را از آنها خلاص کند.
شخصیت اصلی رمان «پخمه» مردیست که هر هویتی را که دیگران به او میدهند و برایش متصور میشوند به خود میگیرد و میپذیرد و همین برایش اسباب انواع دردسرها میشود.
در نوروز 1387 از تلویزیون ایران سریالی بهکارگردانی مهران مدیری پخش شد به نام «مرد هزارچهره». ماجرای این سریال و شخصیت اصلی آن یادآور همین رمان «پخمه» عزیز نسین است، اگرچه در هیچکجای سریال «مرد هزارچهره» اشارهای به این موضوع نشده بود.
عزیز نسین در رمان «پخمه» از خلال نقل ماجراهای کُمیک شخصیت اصلی این رمان، تصویری انتقادی از جامعۀ ترکیه به دست میدهد.
ترجمۀ رضا همراه از رمان «پخمه» را میتوانید با رجوع به لینک زیر بهصورت آنلاین از سایت بنوبوک خریداری کنید:
https://www.bennubook.com/book/2215
چاخان
طنزی در نقد حقهبازی و پشتهماندازی و عقبماندگی و جهل. عزیز نسین در رمان «چاخان» از خلال نقل ماجراهای مفرح و خندهدار حقهبازیها و دروغبافیهای مردی به نام ابراهیم زبوکزاده، ناراستیهای جامعهاش را برملا کرده و با طنزی نیشدار و انتقادی و در عین حال شیرین به جامعهای که در خواب غفلت بهسر میبرد و نیز به فرهنگ مبتنی بر دورویی و ریاکاری تاخته است.
ترجمۀ رضا همراه از رمان «چاخان» را، که بهکوشش صالح سجادی منتشر شده است، میتوانید با رجوع به لینک زیر بهصورت آنلاین از سایت بنوبوک خریداری کنید:
https://www.bennubook.com/book/2216
اینم شد زندگی!؟
مجموعه داستانی که جلوههایی از طنز اجتماعی – سیاسی عزیز نسین را مینمایاند. کتاب «اینم شد زندگی!؟» مجموعهایست از قصههایی کوتاه که در آنها با تصاویری از عقبماندگیها و نابسامانیهای فرهنگی و اجتماعی و روایتی انتقادی و طنزآمیز از اوضاع سیاسی ترکیه مواجهیم.
عزیز نسین در قصههای مجموعۀ «اینم شد زندگی!؟» مثل همیشه نیش طنز خود را بیتعارف و صریح و بهزبانی ساده و روشن متوجه گرفتاریهای مختلف اجتماعی و سیاسی کرده است.
از جمله قصههایی که در کتاب «اینم شد زندگی!؟» میخوانید میتوان به «اولین عیدانهای که گرفتم!»، «اولین و آخرین کشیده مادر»، «اولین مرگ!»، «مدرسه دولتی!»، «موها باید با ماشین صفر زده بشه!»، «قوای ملی و قوای دولتی!»، «حمام زنانه!» و «کشیده پدر!» اشاره کرد.
ترجمۀ رضا همراه از کتاب «اینم شد زندگی!؟» را میتوانید با رجوع به لینک زیر بهصورت آنلاین از سایت بنوبوک خریداری کنید:
https://www.bennubook.com/book/2214
فلانفلانشدهها
شمهای دیگر از طنز تند و تیز اجتماعی – سیاسی عزیز نسین و نقدهای طنزآمیز او بر جامعه و مناسبات اجتماعی و سیاسی.
کتاب «فلانفلانشدهها» مجموعهای دیگر از قصههای طنزآمیز عزیز نسین است که ما را با جلوههایی از طنز این طنزپردازِ قهار آشنا میکند.
بعضی داستانهای مجموعۀ «فلانفلانشدهها» عبارتند از: «رهبران برجستۀ حزب در میان مردم»، «فلانفلانشدهها»، «ای وطن»، «رؤیای یک آمریکایی»، «باید مسلول شد»، «یک حکایت چینی»، «ما مردم» و «آهای شخص ثالث، گوشی رو بذار».
ترجمۀ فارسی کتاب «فلانفلانشدهها» با یادداشتی از خود عزیز نسین درباب ترجمۀ آثارش به فارسی و استقبال ایرانیان از آثار او همراه است.
چنانکه در توضیح ثمین باغجهبان در آغاز ترجمۀ فارسی کتاب «فلانفلانشدهها» آمده، ترجمه بعضی از داستانهای این مجموعه حاصل همکاری ثمین باغچهبان و احمد شاملو بوده است.
باغچهبان در این توضیح کوتاه نوشته است: «از داستانهای این کتاب: گزارش، یک خانواده کاری، فلانفلانشدهها، نابغه هوش و دم سگ ترجمه ثمین باغچهبان و احمد شاملو و بقیه ترجمه ثمین باغچهبان است.»
همچنین چنانکه در همین توضیح آمده برخی از داستانهای این کتاب در مجله «کتاب هفته» به چاپ رسیده بوده است.
کتاب «فلانفلانشدهها» را میتوانید با رجوع به لینک زیر بهصورت آنلاین از سایت بنوبوک خریداری کنید:
https://www.bennubook.com/book/156968
حیوان را دستکم نگیر
کتابی با موضوع حیوانات و درباره آنها، بهزبانی شیرین و طنزآمیز. کتاب «حیوان را دستکم نگیر» عزیز نسین یادآور آن دسته از حکایتهای قدیمیست که حیوانات شخصیتهایشان بودند؛ حکایتهایی که از معروفترین آنها میتوان به «کلیه و دمنه» اشاره کرد.
عزیز نسین که از شیوههای قصهگویی کهن و افسانه و تمثیل و قصههای عامیانۀ تُرکی و نظایر اینها نیز برای خلق طنزهای اجتماعی – سیاسی خود وام میگرفت در مجموعۀ «حیوان را دستکم» نگیر بهسراغ یکی از ذخایر کهن قصهگویی، یعنی فابل (حکایتهایی با محوریت حیوانات و از زبان آنها) رفته و اینبار حرف روزگار خود را اینگونه بهزبان طنز بیان کرده است.
داستانهای «سگ ولگرد مهربان»، «تصادف عجیب»، «گربۀ مسافر»، «موشهایی که تبدیل به جانورهای درنده شدند»، «تیم حیوانات»، «شوخی خرس با گراز»، «حشره درنده و مورچهها»، «مرغهای خونخوار»، «شکار گنجشک»، «خرسی که روباه شکار کرد»، «مسابقۀ شپشدوانی»، «انتقام کلاغها»، «خشم خرس» و «کینۀ شتر» از جمله داستانهاییاند که در کتاب «حیوان را دستکم نگیر» میخوانید.
ترجمۀ ثمین باغچهبان از مجموعۀ «حیوان را دستکم نگیر» را میتوانید با رجوع به لینک زیر از سایت بنوبوک خریداری کنید:
https://www.bennubook.com/book/156967
محمود و نگار
منتخبی از داستانهای طنزآمیز عزیز نسین که از بین مجموعه آثار او انتخاب و بهفارسی ترجمه شدهاند. در کتاب «محمود و نگار» با تعدادی از بهترین قصههای طنزآمیز و انتقادی عزیز نسین آشنا میشوید.
بعضی داستانهای گردآمده و ترجمهشده در کتاب «محمود و نگار» عبارتند از: «محمود و نگار»، «چپ، راست»، «دقیقهای یک زایمان»، «قهرمان آزادی»، «قدغن»، «هرج و مرج»، «به طرف پرتگاه میرویم» و «خدمت مقام محترم».
ترجمۀ ارسلان فصیحی از کتاب «محمود و نگار» را میتوانید با رجوع به لینک زیر بهصورت آنلاین از سایت بنوبوک خریداری کنید:
https://www.bennubook.com/book/9379
مگه تو مملکت شما خر نیس؟
هفده داستان کوتاهِ منتخب از عزیز نسین. کتاب «مگه تو مملکت شما خر نیس؟» هم، مثل مجموعه داستان «محمود و نگار»، کتابیست ماحصل انتخاب ارسلان فصیحی از داستانهای کوتاه و طنزآمیز عزیز نسین و گردآوری و ترجمۀ این داستانها.
داستانهای کتاب «مگه تو مملکت شما خر نیس؟» از بین کل آثار عزیز نسین انتخاب و بهفارسی ترجمه شدهاند.
از جمله داستانهای مجموعۀ «مگه تو مملکت شما خر نیس؟» میتوان به «هی کمتر شدیم»، «اسم شب»، «مگه تو مملکت شما خر نیس؟»، «اعتراف»، «مأموریم و معذور» و «چپیای یا راستی؟» اشاره کرد.
ترجمۀ ارسلان فصیحی از کتاب «مگه تو مملکت شما خر نیس؟» را میتوانید با رجوع به لینک زیر بهصورت آنلاین از سایت بنوبوک خریداری کنید:
https://www.bennubook.com/book/9384
بچههای امروز معرکهاند
کتابی هم برای بچهها و هم بزرگسالان. عزیز نسین در رمان «بچههای امروز معرکهاند»، با طنز شیرین و نیشدار و رندانۀ خود، قوانین کهنه و دستوپاگیر و نادُرستِ نظام آموزشی و تربیتیِ ترکیه را نقد میکند.
کتاب «بچههای امروز معرکهاند» رمانیست که بهصورت نامهنگاری دو همکلاسی نوشته شده است.
عزیز نسین در رمان «بچههای امروز معرکهاند» نظام آموزشی و تربیتی ترکیه را در روزگاری که این کتاب نوشته شده، هدف گرفته و به زبان طنز، عیبوایرادهای آن را نشان داده است.
رمان «بچههای امروز معرکهاند» روایتِ خواندنی و شیرینِ نامهنگاریهای دو همکلاسی به نامهای احمد و زینب است. آنها به هم نامه مینویسند و در نامههایشان دنیای بزرگترها را از دید خودشان تصویر میکنند و به انتقاد از پدر و مادرها و معلمهای خود میپردازند.
عزیز نسین در رمان «بچههای امروز معرکهاند» کاری میکند که دنیای بزرگترها و کاستیها و خطاهای مقررات آموزشی و تربیتی را از چشمِ بچهها ببینیم.
او در این رمان، خواننده بزرگسال را در جایگاه بچهها مینشاند تا از این طریق ضرورت تغییر در سیستم آموزشی و تربیتی و برچیدن شیوههای غلط و کهنهشده آموزش و تربیت کودکان و نوجوانان در خانه و مدرسه را یادآور شود.
طنز عزیز نسین در رمان «بچههای امروز معرکهاند»، همچون دیگر آثار طنزآمیزِ او، هم شیرین است و هم صریح؛ طنزی که هم مخاطب خود را میخنداند و سرگرم میکند و هم کم و کاستیهای اجتماعی را به تصویر میکشد.
عزیز نسین خود درباره کتاب «بچههای امروز معرکهاند» گفته است: «این کتاب را، علاوه بر کودکان، برای پدر و مادرها و معلمان هم نوشتهام.»
ترجمۀ داود وفایی از رمان «بچههای امروز معرکهاند» را میتوانید با رجوع به لینک زیر بهصورت آنلاین از سایت بنوبوک خریداری کنید:
https://www.bennubook.com/book/146715
آقای گل
نمایشنامهای انتقادی درباب سوءاستفاده قدرت از فوتبال. عزیز نسین در نمایشنامۀ «آقای گل» با طنز همیشگی خود بهسراغ فوتبال رفته است تا نشان دهد چگونه صاحبان قدرت و گردانندگان سیاستهای فریبکارانه از محبوبیت فوتبال در بین مردم برای فریب افکار عمومی و پیشبُرد اهداف منفعتطلبانۀ خود سوءاستفاده میکنند.
نمایشنامۀ «آقای گل» طنزیست که نشان میدهد چطور فوتبال دستمایۀ حقهبازیهای مالی و لاپوشانی کاستیهای صاحبان قدرت و هزار دوز و کلک دیگر از جانب نظامهای سیاسی فاسد میشود.
ترجمۀ عارف جمشیدی از نمایشنامۀ «آقای گل» را میتوانید با رجوع به لینک زیر بهصورت آنلاین از سایت بنوبوک خریداری کنید:
https://www.bennubook.com/book/1522278
در یکی از ممالک
گفتیم که از جمله منابع الهام عزیز نسین در طنزنویسی و قصهپردازی، حکایتها و افسانههای قدیمی و تمثیلها و قصههای عامیانۀ ترکیاند. او در کتاب «در یکی از ممالک» نیز از همین منابع غنی و کهن قصهگویی استفاده کرده تا احوال زمانۀ خود را بیان کند.
کتاب «در یکی از ممالک» مجموعه داستانی است که بهشیوه حکایتها و افسانههای کهن نوشته شده و رویدادهای آن در سرزمینهای خیالی و افسانهای میگذرد اما بهزبان طنز، اشاره به اوضاع و احوال زمانهای دارد که عزیز نسین در آن زندگی میکند.
عزیز نسین در کتاب «در یکی از ممالک» سِرّ حال را در قصۀ قدیم بازگفته است و اینگونه به جامعۀ ترکیۀ زمانۀ خود و اوضاع و احوال اجتماعی و سیاسی آن، رختی از تمثیل پوشانده است.
مجموعه داستان «در یکی از ممالک» از نوزده قصه تشکیل شده است.
ترجمۀ عارف جمشیدی از کتاب «در یکی از ممالک» را میتوانید با رجوع به لینک زیر بهصورت آنلاین از سایت بنوبوک خریداری کنید:
https://www.bennubook.com/book/1522271
مهماننوازی ملی
منتخبی از داستانهای عزیز نسین به انتخاب خود او. عزیز نسین داستانهای گردآمده در مجموعه داستان «مهماننوازی ملی» را در سال 1995، یعنی در اواخر عمرش و در حالی که صد و ده اثر نوشته بود، بهخواست انتشارات «ملیت» در ترکیه فراهم آورد.
با این حساب میتوان گفت در کتاب «مهماننوازی ملی» تصویری کلی و فشرده از یک عمر قصهنویسی عزیز نسین به دست میآوریم و ماحصل تلاش سالیان او را در حوزه طنز ادبی و انتقادی میخوانیم.
عزیز نسین خود درباره مجموعۀ «مهماننوازی ملی» میگوید: «این منتخبات نمونهای از بهترین و مورد پسندترین آثارم، هم برای خودم و هم برای خوانندگانم بوده است.»
بعضی داستانهایی که در کتاب «مهماننوازی ملی» میخوانید عبارتند از: «پنجره رو به غرب»، «مگه در مملکت شما خر نیست؟»، «مهماننوازی ملی»، «خانهای روی خط قرمز»، «حمدیفیل چگونه دستگیر شد»، «این ملت فراموش نمیکنه» و «روزی و روزگاری».
ترجمۀ غلامعلی لطیفی از مجموعه داستان «مهماننوازی ملی» را میتوانید با رجوع به لینک زیر بهصورت آنلاین از سایت بنوبوک خریداری کنید:
https://www.bennubook.com/book/1520718
نامههای عزیز نسین و همسرش مرال چلن
کتابی که چهره جدی عزیز نسین را به ما مینمایاند. کتاب «نامههای عزیز نسین و همسرش مرال چلن» مجموعهایست از نامههایی که عزیز نسین و همسر دومش، مرال چلن، به یکدیگر نوشتهاند.
عزیز نسین دو بار ازدواج کرد. بار اول با ودیعه خانم، که بعد از زندانیشدن عزیز نسین از او جدا شد و بار دوم با مرال چلن. با مرال چلن بیست و پنج سال زندگی کرد و البته این زندگی مشترک نیز با دو بار جدایی همراه بود.
اویا و آتش فرزندان عزیز نسین از ازدواج اول و علی و احمد فرزندان او از ازدواج دومش هستند. متن اصلی کتاب «نامههای عزیز نسین و همسرش مرال چلن» بهکوشش پسر آنها، احمد نسین، منتشر شده است.
عزیز نسین خود میگوید که دوستانش به همسرش میگویند: «خوش به حالت که شوهرت اینقدر شوخ است.» و همسر عزیز نسین در جواب آنها میگوید: «اخموتر از او کسی را ندیدهام.»
در کتاب «نامههای عزیز نسین به همسرش مرال چلن» از آن عزیز نسینِ شوخِ قصههایش نشانی نیست. عزیز نسین در این نامهها جدی است و از امور زندگی شخصی و روزانهاش سخن میگوید و از کارهایی که در دست انجام دارد و موضوعاتی از این دست.
با خواندن کتاب «نامههای عزیز نسین و همسرش مرال چلن»، از خلال نامههایی که این زوج به هم نوشتهاند، با وجوهی از زندگی خانوادگی آنها آشنا میشویم و عزیز نسین را در پشت صحنۀ قصههایش و در عرصۀ زندگی شخصی و خصوصی و خانوادگی به تماشا مینشینیم.
ترجمۀ داود وفایی از کتاب «نامههای عزیز نسین و همسرش مرال چلن» را میتوانید با رجوع به لینک زیر بهصورت آنلاین از سایت بنوبوک خریداری کنید:
https://www.bennubook.com/book/160647
*پینوشت: در نوشتن زندگینامۀ عزیز نسین و معرفی او در این مقاله، بیش از هرچیز از دو کتاب «عقلهای هفتاد ساله»، به ترجمه و تألیف و تدوین غلامحسین فرنود و منتشرشده در مؤسسۀ انتشارات تلاش، و نیز مؤخره ترجمۀ داود وفایی از کتاب «بچههای امروز معرکهاند»، که در نشر مرکز به چاپ رسیده، کمک گرفته شده است و در جاهایی نیز از توضیحات درجشده در بعضی از دیگر ترجمههای فارسی آثار عزیز نسین.
دیدگاهتان را بنویسید