قدمت داستان کوتاه فارسی تقریباً بهاندازۀ تاریخ ایران مدرن است. مبداء این داستانها سال 1300 خورشیدی است، یعنی سالی که ایران میرفت تا وارد دوران مدرنسازی بشود و عصر تازهای را شروع کند. داستان کوتاه فارسی با محمدعلی جمالزاده و مجموعه داستان «یکی بود یکی نبود» او شروع شد، با نویسندگانی چون صادق هدایت و کمی بعد از او بزرگ علوی و صادق چوبک گسترش یافت و پخته شد و بعدتر با ظهور نویسندگانی دیگر، چشماندازهایی متنوعتر را به مناظر و جلوههای گوناگون زندگی فردی و اجتماعی گشود. داستان کوتاه فارسی بین انواع داستان کوتاه طرفداران زیادی داشته و افراد زیادی از سرتاسر دنیا علاقهمند شنیدن آنها هستند.
بعضی معتقدند که داستان کوتاه فارسی در ایران رشد چشمگیرتری نسبت به رمان داشته است و این را مرتبط با ریشهدار بودن سنت شعری در ایران و پیوند عمیق و محکم داستان کوتاه با شعر میدانند. بحث درباب اینکه در رمان موفقتر بودهایم یا در داستان کوتاه در این مجال میسر نیست و این بحث مجالی دیگر میطلبد، اما قدر مسلم این است که داستان کوتاه فارسی از آغاز تا امروز دستاوردهای ارزندهای داشته است. در وبلاگ بنوبوک خلاصههایی را نقل کردهایم از 20 داستان کوتاه فارسی شاخص و مطرح و خواندنی تاریخ ادبیات داستانی معاصر ایران از گذشته تا حال:
1. داستان کوتاه فارسی «سه قطره خون» نوشتۀ صادق هدایت
مردی به نام میرزا احمدخان که شکست عشقی خورده و معشوقهاش به او خیانت کرده و با دوست صمیمی میرزا احمدخان روی هم ریخته، در تیمارستان بستری است. او البته خود را دیوانه نمیداند و از بودن در میان دیوانگان رنج میکشد. میرزا احمدخان حکایت خود و ماجرای شکست عشقیاش و داستان دوستی که معشوقهاش را از او ربوده و نیز حکایت دو نفر از آدمهای تیمارستان را بهصورتی آشفته و هذیانوار به یاد میآورد و نقل میکند و در میان نقل او مدام سخن از سه قطره خونی است که پای یک درخت کاج چکیده است.
داستان کوتاه فارسی «سه قطره خون» در مجموعه داستانی به همین نام از صادق هدایت منتشر شده است.
2. داستان کوتاه فارسی «خائن» نوشتۀ بزرگ علوی
یک تشکیلات سیاسی مخفی پنجنفره لو رفته است. ظاهراً پای یک نفوذی در میان است. مظنون اصلی مردی به نام محمد رخصت است. یک مأمور تامینات و یک روزنامهنگار میخواهند حقیقت ماجرا را دریابند و بفهمند نفوذی کیست. داستان کوتاه فارسی «خائن» اولین بار در مجموعه داستان «نامهها» از بزرگ علوی به چاپ رسید. این داستان کوتاه در سالهای اخیر در کتابهای «گیله مرد» و «نامه ها و داستان گیله مرد» تجدید چاپ شده است.
3. داستان کوتاه فارسی «چرا دریا طوفانی شده بود» نوشتۀ صادق چوبک
کامیون کهزاد در جادۀ بوشهر در گلوشل ناشی از باران گیر کرده است. بچۀ کهزاد به دنیا آمده و کهزاد عجله دارد زودتر پیش زنوبچهاش برود. زیور، زن کهزاد، یک روسپی بدنام است و پچپچههایی راه افتاده در این باب که کهزاد پدر بچۀ زیور نیست. کهزاد خودش هم ته دلش شک دارد که نکند پدر بچۀ زیور نباشد اما میکوشد به خود بقبولاند که چنین نیست. او در شبی طوفانی نزد زیور میرسد. از بچه اما خبری نیست. به نظر میرسد او را سربهنیست کرده باشند چون نشانی دارد که لو میدهد بچۀ کهزاد نیست.
داستان کوتاه فارسی «چرا دریا طوفانی شده بود» در مجموعه داستان «انتری که لوطیش مرده بود» صادق چوبک منتشر شده است.
4. داستان کوتاه فارسی «با پسرم روی راه» نوشتۀ ابراهیم گلستان
پدر و پسری با ماشین به راهی میروند. ماشین در جاده پنچر میشود؛ دومین پنچری ماشین در این سفر. زاپاس بار اول استفاده شده و دیگر زاپاسی در کار نیست. پدر و پسر بهناچار، پیاده بهسمت آبادیای میروند تا شاید تعمیرکاری پیدا شود و پنچری را برایشان بگیرد. آنها در راه باهم گفتوگو و کَلکَل میکنند و مسابقۀ دو میدهند. سرانجام به قهوهخانهای میرسند. بیرون قهوهخانه معرکهای برپا میشود که توجه پسر را به خود جلب میکند. پسر میخواهد همانجا بماند و معرکه تماشا کند. پدر، پسر را دَمِ قهوهخانه میگذارد و خودش با یک رانندۀ کامیون میروند که پنچری ماشین را بگیرند.
بعد از گرفتن پنچری، پدر سراغ پسر میرود و باهم به خانه برمیگردند. آنها هردو حین این سفر با تجربههایی تازه مواجه شدهاند. داستان کوتاه فارسی «با پسرم روی راه» ابراهیم گلستان اولین بار در مجموعه داستان «جوی و دیوار و تشنه» و در سالهای اخیر در مجموعه داستان «در گذار روزگار» منتشر شده است.
5. داستان کوتاه فارسی «بچۀ مردم» نوشتۀ جلال آلاحمد
زنی که از شوهر اولش جدا شده و با مردی دیگر ازدواج کرده است، بچۀ سهسالهاش از شوهر اول را بهاجبار شوهر دوم، سر راه گذاشته است. شوهر زن گفته که دوست ندارد بچۀ مرد دیگری را در خانه و سر سفرهاش ببیند و زن را مجبور کرده که بچه را جای دیگری ببرد. زن هم چارهای ندیده جز اینکه بچه را در خیابان رها کند.
داستان کوتاه فارسی «بچۀ مردم» در کتاب سه تار جلال آلاحمد منتشر شده است.
6. داستان کوتاه فارسی «دو برادر» نوشتۀ غلامحسین ساعدی
دو برادر که هیچ وجه مشترکی با یکدیگر ندارند و حسابی باهم کارد و پنیرند در یک خانه در کنار هم زندگی میکنند و مدام توی سروکلۀ هم میزنند. برادر بزرگ یک روشنفکر کتابخوان سرخورده و بیکار است. بهدلیل سوابقش کسی به او کار نمیدهد و کارش این است که صبح تا شب تخمه بشکند و کتاب بخواند و دمی هم به خمره بزند. برادر کوچک اما سر کار میرود. او مدام برادر بزرگ را تحقیر میکند و به او بابت بیکارگیاش سرکوفت میزند.
یک روز پیرزن صاحبخانه از دست برادرها به ستوه میآید و میگوید باید فوراً خانه را تخلیه کنند. برادر بزرگ خود را به مریضی میزند که وقت بخرد. دکتری به بالین او میآید و همین دکتر خانهای برای برادرها پیدا میکند. برادرها به خانۀ جدید که در جوار قبرستان است اسبابکشی میکنند. اتاقشان در زیرزمینی پر از حشره است. در طبقۀ بالای خانۀ جدید آنها زنی مجرد با سگش زندگی میکند. برادر بزرگ در فکر رابطه با زن است اما درمییابد که برادر کوچک زودتر از او اقدام کرده است. برادر کوچک و زن از ایوان طبقۀ بالا برادر بزرگ را دست میاندازند و ریشخندش میکنند. دستآخر برادر بزرگ خودکشی میکند.
داستان کوتاه فارسی «دو برادر» اولین بار در مجموعه داستان «واهمههای بینامونشان» غلامحسین ساعدی منتشر شد. این داستان در کتاب «شناخت نامه غلامحسین ساعدی» جواد مجابی تجدید چاپ شده است.
7. داستان کوتاه فارسی «کلاف سردرگم» نوشتۀ بهرام صادقی
مردی عکسی در عکاسی انداخته و حالا آمده که عکسش را تحویل بگیرد. عکاس عکس مرد را به او تحویل میدهد اما مرد میگوید که این عکس او نیست. عکاس عکسهای دیگری به مرد نشان میدهد اما مرد هیچیک از عکسها را عکس خودش نمیداند و نمیتواند عکس خود را بین عکسهایی که مرد به او نشان میدهد پیدا کند.
داستان کوتاه فارسی «کلاف سردرگم» در مجموعه داستان «سنگر و قمقمه های خالی» بهرام صادقی منتشر شده است.
8. داستان کوتاه فارسی «درخت گلابی» نوشتۀ گلی ترقی
نویسندهای معروف به روستای آبا و اجدادی خود رفته تا بلکه در خلوت و آرامش روستا بتواند کتابش را بنویسد. جوهر خلاقیت نویسنده اما خشکیده و هرچه زور میزند چیزی روی کاغذ نمیآید. از طرفی باغبان باغ پدری و کدخدای ده هم مدام مزاحم او میشوند و با نویسنده از بار ندادن بیدلیل درخت گلابی سخن میگویند و از نویسنده میخواهند دربارۀ سرنوشت درخت گلابی تصمیم بگیرد. نویسنده نمیخواهد خودش را داخل این امور روزمره کند و از مزاحمتهای باغبان و کدخدا شاکی است. در همین گیرودار است که خاطرات عشق اول نویسنده، خاطراتی که با درخت گلابی پیوند دارد، به یاد او میآید و نویسنده حین یادآوری این خاطرات و نیز حین بازبینی نقادانۀ گذشتۀ حرفهای خود و همۀ آنچه نوشته و گفته است، یکباره به کشفوشهودی تازه دربارۀ زندگی و هستی میرسد.
داستان کوتاه فارسی «درخت گلابی» در مجموعه داستان جایی دیگر گلی ترقی منتشر شده است.
9. داستان کوتاه فارسی «هجرت سلیمان» نوشتۀ محمود دولتآبادی
معصومه، زن سلیمان، از شهر برمیگردد. دلیل رفتن او به شهر ظاهراً کمک به زن پابهماه ارباب بوده است. سلیمان اما به زنش مشکوک است. از طرفی غیاب معصومه مقارن شده است با مالباختگی و بدهکاری و سقوط تدریجی سلیمان. در این میان انگ دزدی هم به او میخورد. پسر ارباب شلاقش میزند و سلیمان این تحقیر را با کتکزدن زنش جبران میکند. سلیمان را به زندان میبرند. در غیاب او زن و پسرش تلاش میکنند زمین را آباد کنند، اما سلیمان که از زندان برمیگردد بچههایش را برمیدارد و با خود میبرد و معصومه را تنها و بیکس بهجا میگذارد.
داستان کوتاه فارسی «هجرت سلیمان» در مجموعه داستان دوجلدی «کارنامه سپنج» محمود دولتآبادی منتشر شده است.
10. داستان کوتاه فارسی «روز اسبریزی» نوشتۀ بیژن نجدی
اسب قالانخان باعث پیروزی او در مسابقه میشود و به همین دلیل نزد صاحبش عزیز میشود. قالانخان بهخاطر پیروزیاش در مسابقه یک زین یراقدوزی و یک پوستین جایزه میگیرد. زین را به اسب میبندد و سوارش میشود اما اسب از این زین ناراضی است. زین تنش را آزار میدهد. به اصطبل که میآیند دختر قالانخان که شیفتۀ اسب است، بدون زین سوارش میشود. روز بعد وقتی قالانخان میخواهد اسب را زین کند، اسب چموشی میکند و صاحبش را به سویی پرت میکند. قالانخان عصبانی میشود و بهقصد تنبیه اسب، او را به گاری میبندد. اسب حالا از عزت افتاده و از عرش به فرش آمده است. وقتی گاری را از پشت اسب باز میکنند او میکوشد فرار کند اما چنان به گاری عادت کرده که بدون آن نمیتواند حرکت کند. او دیگر توان تاختن ندارد.
داستان کوتاه فارسی «روز اسبریزی» در کتاب «یوزپلنگانی که با من دویده اند» بیژن نجدی منتشر شده است.
11. داستان کوتاه فارسی «عاشق کتاب» نوشتۀ هوشنگ مرادی کرمانی
مادربزرگ مجید او را فرستاده بقالی که تنباکو و قند و چای و زردچوبه بخرد. بقال جنسها را در کاغذهایی میپیچد و دست مجید میدهد. مجید که به خانه میرود میبیند که کاغذهایی که جنسها در آنها پیچیده شده بوده صفحاتی از یک رمان هستند. مجید مشغول خواندن میشود. رمان چنان او را جذب میکند که میخواهد بقیهاش را هم پیدا کند و بخواند. دنبال متن کامل کتاب به بقالی میرود. بقال کتاب را به مجید نمیدهد و المشنگهای راه میافتد. مجید بالاخره به ترفندی کتاب را از چنگ بقال درمیآورد. نام کتاب «فرار به کوهستان» است. مجید مشغول خواندن میشود اما میبیند چند صفحۀ کتاب نیست، چون بقال در آنها جنس پیچیده و دست مشتری دیگری داده است. مجید در خماری خواندن کامل کتاب «فرار به کوهستان» میماند. شهر را دنبال این کتاب زیر پا میگذارد اما پیدایش نمیکند. سعی میکند خودش ادامۀ کتاب را بنویسد اما آنچه مینویسد به دلش نمیچسبد. کتاب «فرار به کوهستان» همانطور نصفه میماند اما مجید به فکر میافتد که داستانهای دیگری بنویسد و این شروع نویسندهشدن اوست.
داستان کوتاه فارسی «عاشق کتاب» در مجموعه داستان «قصه های مجید» هوشنگ مرادی کرمانی آمده است.
12. داستان کوتاه فارسی «بازنشسته» نوشتۀ محمد محمدعلی
کارمندی متقلب و اهل خلاف و دزدی و زدوبند به مأموریتی اداری میرود. او در زندگی شخصی و خانوادگی خود هم سابقۀ خوبی ندارد و رابطهاش با همسرش بحرانی است. کارمند را در شهری که برای مأموریت اداری به آن رفته است در خانهای مستقر میکنند. او که علاقهای قدیمی به شکار و سلاخی دارد، در خانهای که در آن مستقر است به شکار کفترچاهیهایی مشغول میشود که دور و بر خانه پرسه میزنند. کارمند با ساکی پر از کفترچاهی کشته، از مأموریت به خانه برمیگردد و موقع خواب به اوهامی دچار میشود و پرهایی را میبیند که که در حیاط خانه پراکندهاند.
داستان کوتاه فارسی «بازنشسته» در مجموعه داستان بازنشستگی محمد محمدعلی منتشر شده است.
13. داستان کوتاه فارسی «جزیره» نوشتۀ غزاله علیزاده
زنوشوهری که مدتیست رابطهشان سرد است به جزیرهای در شمال ایران سفر میکنند. آنها در این سفر با معلمی آرمانخواه آشنا میشوند که با عشق و علاقه کتابخانهای برای مدرسۀ جزیره فراهم آورده است. معلم، زنوشوهر مسافر را در جزیره میگرداند. جزیره جایی کوچک و محروم و دورافتاده است و معلم در آن زندگیای ملالآور و رخوتناک دارد؛ به همین دلیل سفر کوتاه زنوشوهر به جزیره برای معلم تنوعی محسوب میشود. این تنوع البته دیری نمیپاید و معلم باز تنها میماند و به متن زندگی روزمرۀ ملالآور خود برمیگردد. سفر اما احساسات به سردی گراییدۀ زنوشوهر به یکدیگر را بار دیگر به جنبش درمیآورد و زنده میکند و مرد که مدتی به زن بیتوجه بوده است از نو عاشق او میشود.
داستان کوتاه فارسی «جزیره» در مجموعۀ دو منظره و داستانهای دیگر غزاله علیزاده منتشر شده است.
14. داستان کوتاه فارسی «آه، استانبول» نوشتۀ رضا فرخفال
مدیر یک انتشارات به ویراستارش رمانی ترجمه داده است که او آن را بخواند و ببیند قابل چاپ است یا نه. مترجمِ رمان، زنی از آشنایان مدیر انتشارات است. ویراستار مشغول خواندن رمان میشود. رمان یک کار عامهپسند ماجراجویانۀ متوسط است اما حالوهوایی دارد که ویراستار را جذب میکند. ویراستار همچنین جذب مترجم رمان شده است. زن از مدیر انتشارات و ویراستار دعوت میکند به خانهاش بروند و آنجا دربارۀ رمان صحبت کنند. زن دارد از ایران میرود. ویراستار به گذشته و شرایط اجتماعیای که عوض شده است فکر میکند و با خیالات و اوهام و افکار و اضطرابهای خود که ناشی از نومیدی و سرخوردگی و اوضاع اجتماعی بحرانی هستند تنها میماند.
داستان کوتاه فارسی «آه، استانبول» در مجموعه داستانی به همین نام از رضا فرخفال منتشر شده است.
15. داستان کوتاه فارسی «پرلاشز» نوشتۀ زویا پیرزاد
زنی که کارمند یک دفتر هواپیمایی است و نامزدی عصاقورتداده و خشک و منظم و مقرراتی دارد با نویسندهای شوریده و شیدا آشنا میشود. زن به نویسنده دل میبازد و نامزدیاش را با مرد عصاقورتداده به هم میزند. او با مرد نویسنده ازدواج میکند اما میبیند که مرد اصلاً پابند زندگی نیست؛ فراموشکار و بدقول است و دلمشغول امور خود. او به زن توجهی ندارد و این زن را آزار میدهد گرچه زن میکوشد رفتار مرد را توجیه کند و با او بسازد. زن و مرد سفری به فرانسه میروند و سری هم به گورستان پرلاشز که صادق هدایت هم در آنجا دفن است میزنند. در فرانسه هم مرد در عوالم روشنفکرانۀ خود است و به زن توجهی ندارد. زن به این فکر میکند که اگر شوهرش در فرانسه بمیرد چه پیش خواهد آمد.
داستان کوتاه فارسی «پرلاشز» در مجموعۀ «طعم گس خرمالو» از زویا پیرزاد منتشر شده است.
16. داستان کوتاه فارسی «پدرها و پسرها» نوشتۀ جعفر مدرس صادقی
دو دوست که یکیشان در ایران و دیگری در خارج زندگی میکند، پس از سالها در ایران با یکدیگر ملاقات میکنند. دوستی که در خارج زندگی میکند هنوز بهنحوی تحت سلطۀ پدرش است و پدرش مردیست که به همسرش وفادار نبوده است.
دو دوست باهم در تهران گردش میکنند و ناهار میخورند و گپ میزنند و دوستی که در ایران است نامههایی را که دوست مقیم خارج برایش نوشته بوده است مرور میکند. در نامهها چیزی غریب و رازآلود نهفته است.
داستان کوتاه فارسی «پدرها و پسرها» در مجموعه داستان «آن طرف خیابان» جعفر مدرسصادقی منتشر شده است.
17. داستان کوتاه فارسی «مکالمه» نوشتۀ علی خدایی
در بیمارستانی که اوضاعش به هم ریخته و آبش قطع شده است یک کارمند آزمایشگاه با عمهاش تلفنی حرف میزند. عمه سخن از سرزمینی زیبا به میان میآورد، ترکی و فارسی در حرفها به هم میآمیزند و مکالمه وارد حالوهوایی غریب میشود.
داستان کوتاه فارسی «مکالمه» در مجموعه داستان «تمام زمستان مرا گرم کن» علی خدایی منتشر شده است.
18. داستان کوتاه فارسی «شب در ساتن سفید» نوشتۀ حامد حبیبی
زنوشوهری دنبال خانهاند. آنها خانهای ارزان پیدا میکنند؛ خانهای که هم ارزان است و هم جادار و مناسب زندگی. فروشنده اما بهشرطی خانه را به قیمت ارزان میفروشد که پدر پیرش هم در آن خانه بماند؛ پدری که بیشتر به یکی از اشیاء بیجان خانه میماند تا موجودی زنده. زنوشوهر شرط را میپذیرند و این شروع یک زندگی پر از اضطراب و دلهره و کابوس برای آنهاست.
داستان کوتاه فارسی «شب در ساتن سفید» در کتاب «آن جا که پنچرگیری ها تمام می شوند» حامد حبیبی آمده است.
19. داستان کوتاه فارسی «شاعرانهی شیرها» نوشتۀ آرش آذرپناه
شیر باغوحش از قفسش بیرون آمده و نگهبان پیر باغوحش را خورده است. پسر پیرمردِ نگهبان باغوحش قطعهای شعرگونه در ستایش پدرش که طعمۀ شیر شده است میسراید.
داستان کوتاه فارسی «شاعرانهی شیرها» در مجموعه داستان «شماره ناشناس» آرش آذرپناه منتشر شده است.
20. داستان کوتاه فارسی «سایبورگ» نوشتۀ مهدی ملکشاه
مردی آسوپاس و بیکار و بیپول و کلافه و سرگردان با دندانهای خراب و معشوقهای به نام مائده که فرسنگها از او دور است و در ساری زندگی میکند، در تهران پرسه میزند و به عشق و امور مختلف دیگر فکر میکند، با آدمهایی عجیبوغریب و نیمهدیوانه مواجه میشود و این وسط دیدارهایی هم با معشوقهاش که دور از اوست دارد و در ضمن به فکر درستکردن دندانهای خرابش هم هست. او سرگردان است و با کلی سؤال در سرش میان آدمهایی میگردد که آنها نیز سرگردانند و هر یک بهنحوی مشغول دیوانهبازی و هذیانگویی و تباهی و نابودی خویش.
داستان کوتاه «سایبورگ» در مجموعۀ «نیروانای ناممکن ما» از مهدی ملکشاه منتشر شده است.
داستانهای کوتاه فارسی خواندنی البته تعدادشان بیش از آنهاییست که در اینجا آمد. در این مجال تنها نمونههایی را آوردیم تا دری باشد به عرصۀ وسیع و متنوع و گستردۀ داستان کوتاه فارسی با تمام گوناگونی آن.
دیدگاهتان را بنویسید