آلبر کامو بیشک یکی از معروفترین، محبوبترین و مهمترین نویسندگان قرن بیستم است؛ نویسندهای که آثارش هنوز خوانده میشود و دیدگاههایش دربارۀ عدالت و عصیان و پوچی و معنای زندگی همچنان قابل بحث و تأمل است.
کامو نویسنده و روشنفکری چندساحتی و همهفنحریف بود. هم داستان مینوشت، هم روزنامهنگاری چیرهدست بود، هم نمایشنامهنویس بود و کارگردان تئاتر و علاوهبراینها جستارهای فلسفی مهمی هم از خود به جا گذاشت.
در نوجوانیاش به فوتبال هم پرداخته بود و به این ورزش عشق میورزید اگرچه بیماری سل، او را از میدان فوتبال دور کرد و درست در دورانی که تازه میتوانست در این عرصه بدرخشد، مجبور شد به تماشاچیِ فوتبال بودن بسنده کند.
یکی از ویژگیهایی که کامو را، بین نویسندگان و روشنفکران زمانهاش، یکه و متمایز میکرد، جسارت او در همرنگ جماعت نشدن و بر مواضع مستقل خود پای فشردن بود. در دورانی که تبِ کمونیسم داغ بود و کمتر روشنفکری اجازۀ انتقاد از کمونیسم و اتحاد جماهیر شوروی را به خود میداد، کامو تنهایی و طرد شدن از جانب جریان غالب روشنفکری زمانهاش را به جان خرید و از کمونیسم انتقاد کرد. او همچنین منتقد سرسخت فاشیسم بود.
کامو اگرچه استقلال الجزایر، کشور زادگاهش، از فرانسه را خوش نمیداشت اما استعمار و رفتار استعماری را نیز مورد نقد قرار میداد.
مرگِ این نویسندۀ نوبلیست، که یکی از جوانترین نوبلیستهای ادبی بود، زود فرارسید اما در طول زندگیاش آثار فراوان و تأثیرات گستردهای را از خود به جا گذاشت. در ادامه، در مجله بنوبوک، به بیوگرافی و معرفی شماری از آثار مهم آلبر کامو پرداختهایم.
تولد، جنگ و مرگِ پدر
آلبر کامو در هفتم نوامبر سال 1913 در موندوی الجزایر متولد شد. او دومین فرزند لوسین و کاترین کامو بود. پدرش کارگری فرانسوی و بهروایتی سومین نسل از مهاجرینی بود که از ناحیۀ بوردو و گرانکوه مرکزی در فرانسه به الجزایر کوچ کرده بودند. مادرِ کامو اصالتاً اهل مینورکا، از متصرفات اسپانیا، بود. او هم مثل شوهرش کارگر بود و در کارخانۀ مهماتسازی کار میکرد.
یک سال از تولد کامو گذشته بود که جنگ جهانی اول آغاز شد. ارتش، نهفقط از خود فرانسه که از مستعمرات آن نیز نیرو جمع میکرد و بهعنوان سرباز به جنگ میفرستاد. پدر کامو هم به جنگ احضار شد. آلبر، یکساله بود که پدرش رخت نظامی به بر کرد و روانۀ میدان جنگ شد. او در این جنگ، در نبردی به نام نبرد مارن، کشته شد.
دوران تنگدستی
با کشته شدن پدر کامو در جنگ، مادرش، کاترین، مجبور شد دست کامو و برادر بزرگتر او را بگیرد و به خانۀ مادرش در محلۀ کارگرنشینِ بلکور، در حاشیۀ عربنشین مارابو، برود؛ محلهای شلوغ و فقیرنشین. اینگونه بود که کامو طعم فقر را در دوران کودکی چشید و احساس همدلی با بینوایان در او شکل گرفت و رشد کرد. مادر برای معاش مجبور بود در خانههای مردم کُلفَتی و رختشویی کند و تربیت پسرها را بیشتر، مادربزرگ سختگیرشان بهعهده داشت.
لویی ژرمن، اولین معلم کامو
آلبر کامو دهساله بود که به مدرسه رفت. حضور ذهن و تیزهوشیاش در کلاس درس، لویی ژرمن، معلم او را ذوقزده کرد. از دید او کامو دانشآموزی با استعداد درخشان بود؛ یک دانشآموز آیندهدار.
ژرمن دربارۀ خانوادۀ کامو تحقیق کرد و وقتی فهمید خانوادۀ فقیری هستند نگران شد که مبادا کامو نتواند به تحصیل ادامه دهد. مادرِ کامو را به مدرسه فراخواند و پیشنهاد داد که خصوصی به آلبر درس بدهد. پیشنهادش اول پذیرفته نشد اما ژرمن اصرار کرد و بالاخره موفق شد مادرِ کامو را به درس دادن خصوصی به پسرش قانع کند.
کامو اگرچه اولِ کار، زیاد با سختگیری و انضباط بیش از حد معلم خصوصی خود راحت نبود اما به مقررات او خو گرفت و از ژرمن چیزهای زیادی آموخت. او این اولین معلم خود را تا آخر عمر فراموش نکرد و حتی جایزۀ نوبل ادبیاش را به او تقدیم کرد.
در سال 1929، کامو بهکمک لویی ژرمن وارد دبیرستان شد.
روزهای خوش و کوتاهِ فوتبال
در دوران دبیرستان، دلخوشیهای کامو فوتبال و شنا و تئاتر و کتاب خواندن بود. به فوتبال اما بیش از همهچیز عشق میورزید. در ردۀ جوانان تیم راسینگ دانشگاه الجزیره (RUA) دروازهبان شد و خوش هم درخشید اما حضورش در عرصۀ فوتبال زیاد دوام نیاورد. در سال 1930 عوارض بیماری سل در او ظاهر شد و این کامو را مجبور کرد که با فوتبال برای همیشه خداحافظی کند اگرچه تا آخر عمرش طرفدار و تماشاچی پروپاقرص فوتبال باقی ماند. از روزهایی که فوتبالیست بود به خوشی یاد میکرد و از یادآوری آن روزها احساساتی میشد.
فوتبال روحیۀ کار جمعی و تیمی را در کامو پرورش داد. بعدها میگفت که آنچه را از اخلاق و تعهدات اخلاقی آموخته، مدیون فوتبال است.
اولین تجربههای نوشتن
بیماری، برای مدتی کامو را گرفتار پریشانی و نومیدی کرد. جسمش تحلیل میرفت و نمیتوانست کاری بکند. کامو دربارۀ این دوره از زندگیاش در یادداشتهای روزانهاش نوشته است: «یک بیماری شدید موقتاً توان زندگی کردن را از من سلب کرد و همه چیز را در من دگرگون نمود.»
سرانجام اما بر این احساس نومیدی و ناتوانی چیره شد و کوشید با کارهایی مثل خواندن و نوشتن و تماشای تئاتر، توان و انرژیای را که از دست داده بود بازیابد. در این دوره، زیاد مینوشت و زیاد هم خط میزد و پاره میکرد. دست آخر، اولین نوشتهاش در سال 1932 در مجلهای به چاپ رسید.
فلسفه، عشق و حزب کمونیست
کامو در سال 1933، بهکمک استادی به نام ژان گرونیه، به دانشگاه الجزیره رفت تا فلسفه بخواند. هم درس میخواند و هم برای گذران زندگی کارهای مختلفی انجام میداد. استعداد ادبیاش در فضای پویا و پرتحرک دانشگاه بیشتر رشد کرد و پرورش یافت. دوست داشت افکاری را که در سرش چرخ میخوردند در قالب قصه بیان کند.
پوچی زندگی و کشف زیباییهایی در دل همین پوچی از همین دوره ذهن کامو را به خود مشغول میکرد. ذهنش تا آخر عمر با این مقوله درگیر بود و این در آثارش نیز بازتاب یافت. زندگی را پوچ میدید اما امید به زندگی را نیز ارج مینهاد و معتقد بود زندگی پوچ است اما زندگی باید کرد. به سرنوشت بشر میاندیشد و تعهدی نسبت به انسان و جامعه در وجودش رشد میکرد و میبالید. با رنج مردم احساس همدلی میکرد و این را نه از کتابها که قبل از آن، از زندگی در میان مردم فقیر و محروم و رنجدیده آموخته بود.
در همان سالهای دانشجویی بود که کامو اولین عشق را تجربه کرد. معشوقهاش دختری به نام سیمون هیه بود؛ دختری ثروتمند و کتابخوان. کامو، که خود دانشجویی کتابخوان و کنجکاو و پرجنبوجوش بود، از نکتهسنجی و هوش و ذکاوت و قدرت تخیل این دختر به شوق میآمد. دل به او باخت و با او ازدواج کرد. بعد از ازدواج اما دیری نگذشت که بین کامو و سیمون هیه اختلاف درگرفت و کار به جدایی کشید. آنها هیچیک بههم وفادار نبودند و علاوهبراین، سیمون زنی معتاد و عصبی بود و همین زندگی مشترکشان را بحرانیتر میکرد.
جدایی از سیمون، کامو را سخت اندوهگین و پریشان کرد. در همین گیرودار بود که جذب حزب کمونیست شد و رنجهای شخصیاش در فعالیت سیاسی و اجتماعی حل شد. اما شور و شوق حاصل از پیوستن به حزب کمونیست هم دوامی نیاورد. کامو زود دریافت که روحیات و افکارش با روحیات و افکار حاکم بر حزب سازگار نیست. از طرفی حزب کمونیست الجزایر و حزب کمونیست فرانسه، در همان دوره که کامو عضو حزب بود، رو در روی هم قرار گرفتند. کامو، بهدلیل مواضع مستقلی که داشت، از جانب هردو حزب تحت فشار بود و سرانجام از حرب کمونیست اخراج شد.
تئاتر کارگران و انتشار کتاب «پشت و رو»
اگرچه کامو در حزب کمونیست دوام نیاورد اما در همان دورهای که در حزب بود از موقعیت خود استفاده و در سال 1935 یک گروه تئاتری به نام «تئاتر کارگران» تأسیس کرد و با این گروه، نمایشنامههای معروفی را روی صحنه بُرد.
بعد از اخراج کامو از حزب کمونیست، گروه تئاتریاش با اسمی دیگر به کار خود ادامه داد گرچه از سنگاندازیهای حکومت در امان نبود. در سال 1936، همزمان با آغاز جنگ داخلی اسپانیا، کامو نمایشنامهای به نام «شورش در آستوریاس» را روی صحنه بُرد. داستان این نمایشنامه دربارۀ شورش معدنچیان اسپانیا بود. مقامات اما از این نمایش برآشفتند و جلو اجرایش را گرفتند.
در سال 1937 آلبر کامو اولین کتاب خود را، با عنوان «پشت و رو» منتشر کرد.
کاموی روزنامهنگار
در سال 1938 کامو تصمیم گرفت در دانشگاه تدریس کند اما بهدلیل بیماری، در معاینات پزشکی حکومتی نمرۀ لازم را نیاورد و از تدریس در دانشگاه بازماند. چندی بعد از این ماجرا، به روزنامهنگاری رو آورد و در روزنامۀ «الجزیرۀ جمهوریخواه»، که روزنامهای چپگرا بود، بهعنوان خبرنگار مشغول به کار شد.
کار در روزنامه امکان سفر به نقاط مختلف را برای کامو فراهم و سفر، تجربههایش را گستردهتر و عمیقتر کرد. برای تهیۀ گزارش به جاهایی رفت و ماجراهایی را تجربه کرد که قبلاً هرگز ندیده و تجربه نکرده بود. روزنامه برای کامو، هم امکانی برای پرداختن به دغدغههای اجتماعی همیشگیاش، یعنی فقر و بیعدالتی و بحرانها و نابسامانیهای اجتماعی، بود و هم عرصهای پُر از مواد خام برای قصهنویسی.
کامو بعد از مدتی، مسئول سرویس داخلی روزنامۀ «الجزیرۀ جمهوریخواه» شد. گزارشهایش را با جزئینگریِ و ریزبینی و نکتهسنجی یک مشاهدهگر دقیق و رند و باهوش مینوشت. کامو این گزارشها را از زاویۀ دید راوی اولشخص مینوشت و این یک نوآوری در روزنامههای فرانسوی آن روزگار بهحساب میآمد. در گزارشهایش از لحنهای گوناگون استفاده میکرد. برای خودش اسمهای مستعار مختلف میگذاشت و برای صاحب هر اسم مستعار، شخصیتی خیالی با ویژگیهای خاص آن شخصیت میساخت. یکی از این اسمهای مستعار، «ژان مورسو» بود؛ اسمی که نام خانوادگیاش، یعنی «مورسو»، شد اسم یکی از معروفترین شخصیتهای داستانی جهان، یعنی شخصیت اصلی رمان «بیگانه» که از مشهورترین آثار کامو و نیز اثری مشهور و مهم در تاریخ ادبیات داستانی است.
کامو همچنین در گزارشهای روزنامهای خود از طنزی نقادانه استفاده میکرد و با زبانی گزنده نابسامانیهای اجتماعی را به تصویر میکشید. یکبار در همان دوران کار در روزنامۀ «الجزیرۀ جمهوریخواه» گذرش به روستایی به نام «قبیله» (کابیلیا) افتاد. کامو در این روستا بچههایی را دید که برای تصاحب محتویات یک سطل زباله با سگها درگیر بودند. او این را در گزارشاش نوشت.
اما روزنامۀ «الجزیرۀ جمهوریخواه» بهدلیل دفاعش از اعراب و انتقادات تندوتیزش از فقر و بیعدالتی، تعطیل شد. این البته پایان کار روزنامهنگاری آلبر کامو نبود. با تعطیلی روزنامۀ «الجزیرۀ جمهوریخواه» روزنامۀ دیگری به جای آن منتشر شد؛ روزنامهای به نام «سوارر پوبلیکن». کامو سردبیر این روزنامه شد.
اخراج کامو از الجزیره
سرانجام در سال 1940 آلبر کامو توسط فرماندار الجزیره احضار شد. فرماندار به کامو گفت که نوشتههایش در روزنامه، تهدیدی برای امنیت ملی است و محترمانه از او خواست که در اسرع وقت از الجزیره برود.
کامو وسایل و دستنوشتههایش را جمع کرد و از الجزایر راهی فرانسه شد. در پاریس، در روزنامۀ «پاری سوار» (عصر پاریس)، مشغول به کار شد. ورود او به پاریس همزمان بود با روزهایی که فرانسه سخت درگیر جنگ و در آستانۀ اشغال توسط نیروهای آلمان نازی بود.
کامو در جنگ جهانی دوم
کامو، بهمحض ورود به پاریس، گویی خود را میان کابوسی هولناک دید. شهر، خاموش بود و هرچند ساعت یکبار، با بلند شدن صدای آژیر خطر، مردم خیابانها را ترک میکردند. آخرین مقاومتهای ارتش فرانسه دربرابر آلمان نازی داشت درهم میشکست. در خیابان مدام مردم را بازرسی میکردند و از آنها اوراق شناسایی میخواستند.
سرانجام، در ژوئن 1940، دولت فرانسه، بهنخستوزیری مارشال پتن، با هیتلر معاهدۀ آتشبس امضا کرد. پتن، رئیس دولت فرانسه شد و پایتختِ فرانسه به شهر ویشی انتقال یافت. دولتِ پتن به همین دلیل به دولتِ ویشی معروف شد. دولت ویشی در همۀ زمینهها حاضر به همکاری با آلمان نازی شد اما ژنرال دوگل مردم را به مقاومت علیه آلمان فراخواند. به این ترتیب، شمال فرانسه به اشغال نیروهای آلمان نازی درآمد.
در مناطق تحت اشغال، نیروهای مقاومت و مبارزۀ زیرزمینی علیه نازیها شکل گرفت. بسیاری از نویسندگان و روشنفکران به نیروهای مقاومت پیوستند و البته گروهی هم با دولت ویشی همکاری کردند. آلبر کامو جزو دستۀ اول بود. او در همین دوران بحرانی، همزمان با مبارزه علیه آلمان نازی، روی سه کتابی که دستنوشتههایشان را با خود از الجزیره به پاریس آورده بود کار میکرد و سه کتاب از مهمترین کتابهایش، یعنی «کالیگولا»، «افسانۀ سیزیف» و «بیگانه» را نوشت.
کامو همچنین در سال 1940 با زنی به نام فرانسیس فور، که اهل اورانِ الجزایر بود، ازدواج کرد. او همچنان به الجزایرِ محبوبش عشق میورزید. تا پیش از سال 1942، که متفقین در خاک الجزایر پیاده شدند، مدام به الجزایر می رفت. بعد از آن اما، تا پایان جنگ، نتوانست به آنجا برود. همسرش، سرِ اختلافی با او، فرانسه را ترک کرده و او در فرانسۀ بحرانزده تنها مانده بود. دلتنگِ الجزایر میشد و بیماریاش هم عذابش میداد.
با ورود متفقین به سواحل شمال آفریقا در نوامبر 1942، جنوب فرانسه نیز توسط آلمانیها و همچنین توسط نیروهای ایتالیایی اشغال شد. در همین سال، معروفترین کتاب آلبر کامو، یعنی رمان «بیگانه» در انتشارات گالیمار به چاپ رسید. این رمان، کامو را به شهرت رساند.
همکاری با روزنامۀ زیرزمینی «کومبا» (نبرد) از دیگر فعالیتهای مهم آلبر کامو در دوران جنگ جهانی دوم بود. آلبر کامو در دوران جنگ، مخفیانه برای این روزنامه مقاله مینوشت.
«کومبا» یک گروه زیرزمینی بود که ابتدا، بهموازات گروه مقاومت، با هدف ایجاد اخلال در کار ارتش آلمان نازی تشکیل شده بود. بعدها این گروه، روزنامهای زیرزمینی هم به همین نام منتشر کرد و کار اصلی آن، با انتشار همین روزنامه آغاز شد. نسخههای روزنامه را، بهصورت برگههایی کوچک، از چاپخانههای مخفی به پاریس میفرستادند و بعد، آنها را در بستههایی که اسم چیزی کاملاً بیربط با روزنامه را رویشان زده بودند، بستهبندی و مخفیانه پخش میکردند.
کامو با اسم مستعار «بوشار» به تحریریۀ روزنامۀ «کومبا» پیوست و به نوشتن مقاله برای این روزنامه پرداخت. او همچنین در دورۀ جنگ، کتاب «چند نامه به دوست آلمانی» را منتشر کرد.
بیگانهای تنها در میان جمع
بعد از جنگ جهانی دوم، روزنامۀ «کومبا» از روزنامهای زیرزمینی به روزنامهای رسمی تبدیل و آلبر کامو سردبیر این روزنامه شد. اولین شمارۀ دورۀ جدید این روزنامه با تیتر «از مقاومت تا انقلاب» و سرمقالهای از کامو منتشر شد.
جنگ تمام شده بود و بسیاری از کسانی که با آلمان نازی سازش کرده بودند محاکمه و بهعنوان خائن، اعدام میشدند. کامو اما با این اعدامها موافق نبود و معتقد بود که اعدام هیچ ربطی به اجرای عدالت ندارد. او بعدها در کتاب «تأمّل دربارۀ گیوتین» به تشریح این دیدگاه خود پرداخت.
کامو همچنین در سال 1945 در روزنامۀ «کومبا» مقالهای علیه بمباران هیروشیما نوشت. در همین سال بود که راجع به کشتار مسلمانان در ستیف تحقیق میکرد. او بعد از جنگ، حدود دو سال به همکاری در روزنامۀ «کومبا» ادامه داد و در سال 1947 از این روزنامه بیرون آمد. در همین سال رمان «طاعون» او منتشر شد و بر شهرتش افزود. کامو این رمان را با الهام از روزهای جنگ و سلطۀ نازیسم و مقاومت علیه نازیها نوشته بود.
شهرت کامو با انتشار «طاعون» فزونی گرفته بود اما مخالفان او نیز بهتدریج زیاد میشدند. او کمکم به ایدئولوژیهای انقلابیِ بهظاهر نجاتبخش بدبین میشد و این به مذاق روشنفکران زمانهاش خوش نمیآمد. معتقد بود ایدئولوژیهایی که با داعیۀ برچیدن ظلم و نابرابری و برقراری عدالت به میدان میآیند کارشان دست آخر به خشونت و کشتار و اردوگاههای کار اجباری و نظایر اینها میکشد. بهعقیدۀ او هیچ ایدئولوژیای توجیهگرِ اردوگاههای کار اجباری در شوروی نبود. او بیش از ایدئولوژیها به انسانیت و شأن انسانی باور داشت و معتقد بود هیچ آرمان و ایدئولوژیای نمیتواند بهبهانۀ اجرای عدالت شأن آدمی را پایمال کند. او همچنین به ایدئولوژیهای غیرواقعبینانهای که وعدههای محال میدادند بدبین بود. در سال 1949 نمایشنامۀ «صالحان» را روی صحنه برد و در آن کمونیسم و این عقیده را که قتل، عین اجرای عدالت است مورد حمله قرار داد.
عقاید کامو و طرح آنها در آثارش، میانۀ او را با روشنفکران چپ بههم زد. چپها معتقد بودند او از مبارزه میترسد و برای همین از خشونتپرهیزی دم میزند. شمشیرها برایش از رو بسته شدند و کار به جایی رسید که رابطهاش با ژان پل سارتر، دوست چندسالهاش، بههم خورد. از طرفی بیماریاش هم دوباره عود کرده بود و آزارش میداد. با این همه دست از نوشتن و اجرای تئاتر نمیکشید.
ترجمۀ فارسی کتاب «تأمّل دربارۀ گیوتین» آلبر کامو را، با ترجمۀ قاسم رستمی، و ترجمۀ نمایشنامۀ «صالحان» از او را، با ترجمۀ خشایار دیهیمی، میتوانید با رجوع به لینکهای زیر، بهصورت آنلاین، از سایت بنوبوک خریداری کنید:
https://www.bennubook.com/book/1520068
https://www.bennubook.com/book/12
کامو و بحران الجزایر
اوج مخالفتها با آلبر کامو، در دوران جنگ الجزایر بود. کامو، برخلاف بسیاری از روشنفکران فرانسوی، با استقلال الجزایر مخالف بود و معتقد بود روشنفکرانی که سنگ استقلال الجزایر را به سینه میزنند مُشتی کافهنشین هستند که از راه دور برای این کشور نسخه میپیچند. از دید کامو فرانسویهای مقیم الجزایر، که مثل خود او چند نسل قبلشان به این کشور آمده بودند، الجزایری بودند و زندگی بسیاری از آنها مثل زندگی بومیان الجزایر بود و بنابراین استعمارگر بهحساب نمیآمدند.
کامو در سال 1955 مواضع خود را دربارۀ الجزایر در روزنامۀ «اکسپرس» منتشر کرد. در این روزنامه جُستارهایی مینوشت و در آنها به اوضاع الجزایر میپرداخت. معتقد بود اعطای حقوق برابر به فرانسویها و اعراب و نیز دادن خودمختاری به مسلمانان الجزایر، بهترین راه برای حل بحران این کشور است.
در سال 1956 که ناآرامیها در الجزایر شدت یافت و به کشتارهایی خونین انجامید، کامو پیشنهاد داد که نبرد در الجزایر، دست کم به نبردی نظامی محدود شود تا مردم عادی کشته نشوند. فرانسویها و اعراب، هیچکدام، از پیشنهادش استقبال نکردند. حتی در حلقههای روشنفکری، او را بهخاطر دیدگاههایش راجع به الجزایر دست میانداختند و هنگامی هم که نشستی عمومی برای حل بحران این کشور ترتیب داد، به مرگ تهدید شد.
کامو در اواخر عمرش، دیگر نهفقط به ایدئولوژیها که به هر فضیلت اخلاقیای مشکوک شده بود و این را در آخرین رمانش، «سقوط»، که در سال 1956، حدود دو سال پیش از مرگش، به چاپ رسید، بازتاب داد.
ترجمۀ فارسی جُستارهای آلبر کامو دربارۀ بحران الجزایر در کتابی با عنوان «وقایعنگاریهای الجزایر»، بهترجمۀ هانیه رجبی، منتشر شده است. این کتاب را میتوانید با رجوع به لینک زیر، بهصورت آنلاین، از سایت بنوبوک خریداری کنید:
https://www.bennubook.com/book/8072
جایزۀ نوبل برای کامو
در سال 1957 جایزۀ نوبل ادبیات به آلبر کامو اهدا شد. او، بعد از رودیارد کیپلینگ، جوانترین برندۀ جایزۀ نوبل بود. کامو همچنین اولین نویسندۀ متولد آفریقا بود که این جایزه را گرفت.
دادن جایزۀ نوبل به آلبر کامو، دوباره تیغ تیز انتقادها را متوجه او کرد. حتی عدهای گفتند که کامو بهلحاظ ادبی به ته خط رسیده است.
کامو در تالار شهرداری شهر استکهلم خطابهاش را بهمناسبت دریافت جایزۀ نوبل ایراد کرد و جایزهاش را تقدیم کرد به اولین معلم خود، لویی ژرمن، که استعداد کامو را کشف و در ادامۀ تحصیل یاریاش کرد.
او در بخشی از خطابۀ نوبلش گفت: «ما باید در عصر مصائب، هنر زیستن را ابداع کنیم تا تولدی تازه بیابیم و سپس با سیمای باز به ستیز با غریزه مرگ که در عصر ما در تکاپوست، برخیزیم».
پایانی در میانۀ راه
در سال 1958 آلبر کامو، بهجستجوی کُنجی آرام و دور از هیاهو، به دهکدۀ لورمارن در فرانسه رفت. آنجا خانهای خرید و سکونت گزید. بیشتر وقتش در این کُنجِ خلوت میگذشت. روی رمان تازهاش، «آدم اول»، که طرحش را چند سال قبلتر ریخته بود و یک رمان خودزندگینامهای بود، کار میکرد، پیادهروی میکرد و گاهی هم به کتابخانهای دنج سر میزد. از تئاتر هم غافل نبود و در سال 1959 اقتباسی تئاتری از رمان «شیاطین» داستایفسکی را روی صحنه برد.
در چهارم ژانویۀ 1960 کامو برای رفتن به پاریس بلیت قطار گرفته بود اما تصمیمش را عوض کرد و بر آن شد که با ماشینِ ناشرش، میشل گالیمار، به پاریس برود. ماشین اما، سرِ پیچی خطرناک، منحرف شد و به درختی خورد و این نقطۀ پایانی بر زندگی نویسندهای شد که در وقتِ مرگ، چهلوشش سال بیشتر نداشت و هنوز راه درازی در پیش داشت و احتمالاً آثار زیادی در راه، اگرچه در مدت همان حیات کوتاهش نیز آثار بسیاری از خود به جا گذاشت.
در ادامه در مجلۀ بنوبوک به معرفی و مرور برخی آثار این نویسنده و روشنفکر مهم و مشهور قرن بیستم میپردازیم:
بیگانه
«امروز مادرم مُرد. شاید هم دیروز. نمیدانم.» این شروع رمان «بیگانه» آلبر کامو و یکی از معروفترین شروعها در تاریخ ادبیات داستانی است.
بین آثار آلبر کامو، رمان «بیگانه» از شهرتی بسیار برخوردار است و براساس آن فیلم هم ساخته شده است.
رمان «بیگانه» نمونهای موفق از یک رمان فلسفی است که در آن فلسفه در بافت داستانی، خوش نشسته و از آن بیرون نزده و خود را بهزور به داستان تحمیل نکرده است.
رمان «بیگانه» رمانی، هم مورد توجه اهل فلسفه، هم مورد توجه اهل ادبیات و هم محبوب در میان مخاطبان عادی ادبیات داستانی است و بر آن، تفسیرهای فلسفی و ادبی مختلفی نوشته شده است.
آلبر کامو در کتاب «بیگانه» داستان مردی به نام مورسو را روایت میکند که مرتکب قتلی میشود. مورسو، که خود راوی رمان «بیگانه» است، شخصیتی است که با آدمهای اطرافش پیوند عاطفی عمیقی ندارد و زندگیاش گویی پوچ و فاقد معناست و رفتارها و کنشها و واکنشهایش رنگی از انفعال دارند. سبک داستانپردازی این رمان و لحن مورسو نیز متناسب با شخصیت او و مضمون و حال و هوای داستان است.
رمان «بیگانه» را مترجمان بسیاری به فارسی ترجمه کردهاند که از جملۀ آنها میتوان به جلال آلاحمد و علیاصغر خبرهزاده، لیلی گلستان، خشایار دیهیمی و کاوه میرعباسی اشاره کرد.
ترجمههای مختلف از رمان «بیگانه» را میتوانید با رجوع به لینکهای زیر، بهصورت آنلاین، از سایت بنوبوک خریداری کنید:
https://www.bennubook.com/book/1523247
https://www.bennubook.com/book/125490
https://www.bennubook.com/book/117917
https://www.bennubook.com/book/27364
https://www.bennubook.com/book/1521650
https://www.bennubook.com/book/1519696
https://www.bennubook.com/book/138850
https://www.bennubook.com/book/1520582
طاعون
از دیگر آثار بسیار مشهور آلبر کامو، رمان «طاعون» است؛ رمانی که بهدلیل موضوعش، که داستان یک اپیدمی مرگبار است، در دوران شیوع ویروس کرونا بار دیگر توجه بسیاری را در نقاط مختلف جهان به خود جلب کرد و به رمانی پرفروش تبدیل شد.
آلبر کامو از نویسندگان و متفکرانی بود که عصری بحرانی از تاریخ جهان را زیست؛ عصر جنگهای جهانی و حکومتهای فاشیستی و کمونیستی و فجایع بزرگ انسانی. او، بهعنوان نویسنده و روشنفکری آزادیخواه و متعهد، دغدغۀ مبارزه با این فجایع را داشت و در قبال انسانهایی که از این فجایع آسیب میدیدند و شأن انسانیشان پایمال میشد احساس مسئولیت میکرد.
کامو در رمان «طاعون» زمانۀ خود و دغدغهها و فجایع این زمانه را در قالب اثری تمثیلی انعکاس میدهد. او در این رمان داستانی دربارة شیوع بیماری طاعون در شهر اوران الجزایر روایت میکند و از این ماجرا تمثیلی میسازد برای بیان فجایع فراگیر عصر خود و مواجهۀ انسانها با این فجایع. کامو در «طاعون» فاشیسم را در هیأت بیماریای فراگیر و مرگبار به نمایش میگذارد.
داستان رمان «طاعون» از این قرار است که در شهر اورانِ الجزایر، بیماری طاعون شیوع پیدا میکند اما مقامات ابتدا آن را جدی نمیگیرند تا جایی که بیماری چنان فراگیر میشود که کار به قرنطینه میکشد. عدهای میکوشند فرار کنند و عدهای نیز برای مقابله با طاعون گروه تشکیل میدهند و افرادی را جذب این گروه میکنند. دکتری که خود راوی داستان است از همان ابتدا با دیدن موشهای مرده در اینجا و آنجا مشکوک میشود و حدس میزند که این موشها علائم شیوع بیماریای خطرناک باشند. او در این رمان یکی از سردمداران مبارزه با طاعون است و میکوشد مردم و شهر را از این بیماری مهلک نجات دهد.
آلبر کامو در کتاب «طاعون» دغدغههایش را دربارة انسان و مسئولیت او در جهان و در قبال جامعه و دیگری، در قالب داستان یک بیماری فراگیرِ خطرناک، مطرح میکند. عشق به دیگری و همنوع و ایستادگی در برابر فاجعه و مقابله با هرآنچه هستی انسان و جهان را به خطر میاندازد از مضامین محوری رمان «طاعون» هستند.
آلبر کامو در نامه به رولان بارت، ضمن اشاره به اینکه میخواسته «طاعون» رمانی چندبُعدی باشد، میگوید که یکی از مسائلی که حین نوشتن این رمان مد نظر داشته «مقاومت اروپا در برابر فاشیسم» بوده است.
کتاب «طاعون» را بیش از یک مترجم به فارسی ترجمه کردهاند. از جمله مترجمان فارسی این رمان میتوان به رضا سیدحسینی و کاوه میرعباسی اشاره کرد.
ترجمههای مختلف از رمان «طاعون» را میتوانید با رجوع به لینکهای زیر، بهصورت آنلاین، از سایت بنوبوک خریداری کنید:
https://www.bennubook.com/book/14760
https://www.bennubook.com/book/148315
https://www.bennubook.com/book/135468
کالیگولا
کتاب «کالیگولا» یک نمایشنامۀ فلسفی از آلبر کامو دربارة مرگ و پوچی و عصیان و جنایت است. کامو نمایشنامۀ «کالیگولا» را براساس زندگی امپراتور کایوس کالیگولا، امپراتور رومی، نوشته است. کالیگولا امپراتوری بود که با مرگ خواهرش، دروسیلا، که سخت دلبستۀ او بود، کارش به جنون و جنایت کشید. نمایشنامۀ کامو تأملی فلسفی در این جنون و جنایت است.
در نمایشنامۀ «کالیگولا» میبینیم که کالیگولا با مرگ خواهرش مدتی ناپدید میشود و چون بازمیگردد شروع به ظلم و کشتار میکند. مرگ خواهر کالیگولا او را با حقیقت مرگ مواجه کرده است. کالیگولا دریافته است که همهچیز پوچ و بیمعناست و در پی عصیان علیه پوچی و مرگ است. او پادشاهی است که نه بهقصد کشورگشایی، بلکه با نیت غلبه بر پوچی و رسیدن به آزادی، دست به جنایت میزند.
چنانکه در مقدمۀ ترجمۀ فارسی ابوالحسن نجفی از کتاب «کالیگولا» از قول کامو بیان شده است، کامو خود دربارة این نمایشنامه گفته است: «کالیگولا مردی است که شور زندگی او را تا جنون تخریب پیش میراند. مردی که از بس به اندیشۀ خود وفادار است وفاداری به انسان را از یاد میبرد. کالیگولا همۀ ارزشها را مردود میشمارد. اما اگر حقیقت او در انکار خدایان است، خطای او در انکار انسان است. این را ندانسته است که چون همه چیز را نابود کند ناچار در آخر خود را نابود خواهد کرد. این سرگذشت انسانیترین و فجیعترین اشتباهات است.»
کتاب «کالیگولا» نیز توسط مترجمان مختلفی به فارسی ترجمه شده است. از جمله مترجمان این نمایشنامه، میتوان به ابوالحسن نجفی و پری صابری اشاره کرد. بنفشه فریسآبادی نیز این نمایشنامه را، در کنار ترجمۀ نمایشنامههای دیگر آلبر کامو، در کتابی با عنوان «انسان، عشق، عدالت» ترجمه کرده است.
این ترجمه و ترجمههایی دیگر از کتاب «کالیگولا» را میتوانید با رجوع به لینکهای زیر، بهصورت آنلاین، از سایت بنوبوک خریداری کنید:
https://www.bennubook.com/book/8575
https://www.bennubook.com/book/128720
اسطوره سیزیف
مقالهای بلند و فلسفی در باب پوچی. آلبر کامو در کتاب «اسطوره سیزیف» به واکاوی پوچی و بحث درباب کنش و واکنش انسان در قبال پوچیِ جهان و زندگی میپردازد و این قضیه را از زوایای گوناگون بررسی میکند.
مسئلهای که در کتاب «اسطوره سیزیف» با آن مواجه میشویم این است که انسان وقتی به این نتیجه میرسد که جهان پوچ و فاقد معناست آنوقت باید چه کند؟ دست به خودکشی بزند؟ به نوعی دیگر از خودکشی که کامو آن را خودکشی فلسفی مینامد رو آورد یا پوچی را بهعنوان یک واقعیت بپذیرد اما منفعلانه به آن گردن ننهد؟ کتاب «اسطوره سیزیف» بخشی است از مجموعهای که کامو، بهگفتۀ خودش، میخواسته در قالب آن به بیان «انکار» بپردازد. بخشهای دیگر این مجموعه عبارتند از: رمان «بیگانه» و نمایشنامههای «کالیگولا» و «سوءتفاهم».
کتاب «اسطوره سیزیف» از چهار بخش اصلی به نامهای «استدلال پوچ»، «انسان پوچگرا»، «آفرینش پوچ»، «اسطورة سیزیف» و پیافزودی با عنوان «امید و پوچی در آثار کافکا» تشکیل شده است.
عنوان کتاب «اسطوره سیزیف» اشاره به سیزیف، شخصیت اسطورهای یونان باستان، دارد که خدایان او را، بهجرم فاشکردنِ رازشان، مجازات میکنند و او بهموجب این مجازات باید تختهسنگی را تا نوکِ کوه بالا ببرد اما هروقت به نوکِ کوه میرسد تختهسنگ به پایین میغلتد و سیزیف باید از نو این کار را انجام دهد. کامو در کتاب «اسطوره سیزیف» به آثاری از داستایفسکی نیز نقب زده است.
از کتاب «اسطوره سیزیف» دو ترجمۀ فارسی موجود است: یکی ترجمۀ مهستی بحرینی و دیگری ترجمۀ دکتر محمود سلطانیه که این دومی، با عنوان «افسانهی سیزیف» ترجمه و منتشر شده است.
ترجمههای کتاب «اسطوره سیزیف» را میتوانید با رجوع به لینکهای زیر، بهصورت آنلاین، از سایت بنوبوک خریداری کنید:
https://www.bennubook.com/book/8606
https://www.bennubook.com/book/157558
عصیانگر (انسان طاغی)
جُستاری در بازخوانی نحلهها و جریانهای گوناگون فکری و عقیدتی در اروپا و بازشناسی و تحلیل آنها در پرتو مفهوم «عصیان». آلبر کامو در کتاب «عصیانگر» با اعتقاد به اینکه «عصیان یکی از ابعاد اصلی وجود آدمی است»، به جستجوی رد عصیان و جلوههای گوناگون آن در تاریخ اروپا میپردازد و عصیان را واکاوی میکند تا به این پرسش برسد که آیا عصیان علیه بیعدالتی و به قصد استقرار آزادی، مجوزی منطقی و عقلانی برای جنایت صادر میکند؟ پاسخ کامو البته منفی است. او در کتاب «عصیانگر» معتقد است که فردِ عصیانگر نمیتواند جنایت کند مگر اینکه پس از ارتکاب جنایت، نفی و نابودی خود را هم بپذیرد. عصیانگر حقیقی، از دید آلبر کامو، جنایت را تحت هیچ شرایط و با هیچ توجیهی مجاز نمیشمارد.
کامو کتاب «عصیانگر» را بعد از جنگ جهانی دوم نوشته است، یعنی بعد از یکی از بزرگترین و مخوفترین نمودهای کشتار جمعی و سراسری در تاریخ اروپا.
کتاب «عصیانگر» شامل دیباچه و پنج بخش است به نامهای: «عصیانگر»، «عصیان متافیزیکی»، «عصیان تاریخی»، «عصیان و هنر» و «اندیشۀ نیمروزی».
ترور، عصیان و انقلاب، تمامیت و محاکمه، رمان و عصیان، عصیان و سبک، آفرینش و انقلاب، عصیان و آدمکشی، قتل نیستانگارانه، قتل تاریخی، میانهروی و تندروی، نیستانگاری و تاریخ، سوررئالیسم و انقلاب و عصیان شاعران از جمله موضوعاتی هستند که آلبر کامو در کتاب «عصیانگر» به آنها پرداخته است.
کتاب «عصیانگر» با ترجمۀ مهستی بحرینی به فارسی منتشر شده است. از این کتاب، ترجمۀ فارسی دیگری هم با عنوان «انسان طاغی» منتشر شده که مترجم آن مهبد ایرانیطلب است.
ترجمههای فارسی کتاب «عصیانگر» را میتوانید با رجوع به لینکهای زیر، بهصورت آنلاین، از سایت بنوبوک خریداری کنید:
https://www.bennubook.com/book/8600
https://www.bennubook.com/book/146
سقوط
روایتی مدرن از هبوط انسان. آلبر کامو در رمان کوتاه «سقوط»، که آخرین اثر اوست که در زمان حیاتش به چاپ رسید، در قالب تکگویی وکیلی به نام ژان باتیست کلمانس و از زبان این وکیل که راوی داستان است سقوط او را به استعارهای از هبوط آدم از بهشت و سرگشتگی او بر روی زمین بدل میکند.
کلمانسِ رمان «سقوط»، که روزگاری وکیلی خوشنام و موفق و همهچیزتمام بوده و از وضعیت و جایگاه خود رضایت کامل داشته است، اکنون در میکدهای در آمستردام مقابل شخص دیگری نشسته و زبان به اعتراف گشوده و آن روی سکۀ خود را نمایان میکند و نشان میدهد که نهتنها انسانی کامل و بیعیبونقص نیست، بلکه آدمی است با خطاها و گناهان بیشمار. چنانکه کلمانس برای مخاطبِ خاموش خود نقل میکند، ماجرای سقوط او از زمانی آغاز شده که سقوط زنی را از پل به درون آب دیده و به روی خود نیاورده و از خود واکنشی نشان نداده است. از آن دم زندگی برای کلمانس جهنم میشود و عذاب و تشویش و اضطراب به سراغش میآید.
سقوط آن زن از پل، آغاز سقوط کلمانس است. کلمانس در کتاب «سقوط» نه یک فرد بلکه نمودی از آدمیان است و کامو نوع انسان را در وجود او ترسیم کرده است. کلمانس آدمی است در وحشت مدام از قضاوتشدن از سوی دیگران. او، در اعتراف خود به دیگری، چهرة خطاکار آدمی را از پشت ظاهر غلطاندازش آشکار میکند. پوچی و گناه و سرگشتگی از جمله مضامین مطرحشده در رمان «سقوط» هستند.
از کتاب «سقوط» ترجمههای فارسی مختلفی منتشر شده است که از جملۀ آنها میتوان به ترجمههای کاوه میرعباسی و شورانگیز فرخ اشاره کرد. این دو ترجمه از رمان «سقوط» را میتوانید با رجوع به لینکهای زیر، بهصورت آنلاین، از سایت بنوبوک خریداری کنید:
https://www.bennubook.com/book/1520516
https://www.bennubook.com/book/8604
خطاب به عشق: نامههای عاشقانۀ آلبر کامو و ماریا کاسارس
کتاب «خطاب به عشق» مجموعهایست از نامههای عاشقانهای که آلبر کامو و معشوقۀ بازیگرش، ماریا کاسارس، بین سالهای 1944 تا 1959، یعنی تا حدود یک سال پیش از مرگ ناگهانی کامو بر اثر تصادف، به یکدیگر نوشتهاند.
این نامهها را کاترین کامو، دختر آلبر کامو، گردآوری کرد و مقدمهای بر آنها نوشت و در سال 2017 برای اولین بار منتشرشان کرد.
از خلال نامههای کامو و کاسارس در کتاب «خطاب به عشق» عوالم شخصیتر یک نویسنده و متفکر مشهور و یک بازیگر را بهتر میشناسیم و با وجوهی از شخصیت و زندگی و احساسات و دیدگاههای آنها آشنا میشویم که چهبسا در بررسی زندگی هنری و ادبی و حرفهایشان به چشم نیاید یا دست کم با صراحت کمتری پدیدار شود.
کتاب «خطاب به عشق» ما را به عوالم عاشقانه و احساسی و عاطفی یکی از مهمترین و مشهورترین نویسندگان قرن بیستم میبرد و کاموی عاشق و نیز معشوقۀ او را به ما میشناساند.
کتاب «خطاب به عشق» از سوی دیگر بخشی از وجوه فرهنگی و اجتماعی دورانی مهم از تاریخ قرن بیستم را، نه از منظر تاریخنگارانه بلکه به شیوهای شخصی و غیرمستقیم، بازتاب میدهد.
بنابراین در کتاب «خطاب به عشق»، از خلال نامههایی خصوصی، تصویری عمومی از یک دوره نیز به دست داده میشود. نامههای کامو و کاسارس در این کتاب روایتی از تاریخ هستند.
نشریۀ «پاریس ریویو» کتاب «خطاب به عشق» را «دوگانهای هراسانگیز از زندگی و هنر» و نشریۀ «فیگارو» آن را «اثری ادبی و عاشقانهای بینظیر» توصیف میکند.
بخشی از کتاب «خطاب به عشق» با ترجمۀ زهرا خانلو به زبان فارسی منتشر شده است. زهرا خانلو کتاب «خطاب به عشق» را در ترجمۀ فارسی به چهار دفتر تقسیم کرده است که تاکنون دو دفتر از آنها به چاپ رسیده است.
ترجمۀ فارسی دفترهای اول و دوم کتاب «خطاب به عشق» را میتوانید با رجوع به لینکهای زیر، بهصورت آنلاین، از سایت بنوبوک خریداری کنید:
https://www.bennubook.com/book/9591
https://www.bennubook.com/book/1522715
پینوشت: در نوشتن بیوگرافی آلبر کامو، عمدتاً از کتاب «آلبر کامو» نوشتۀ علی شروقی استفاده شده است. این کتاب، بهدبیری علیرضا رحیمی، در مجموعه کتابهای «مفاخر و مشاهیر ایران و جهان»، زیر نظر میثم محمدی، در انتشارات قلم نو به چاپ رسیده است.
دیدگاهتان را بنویسید