با خواندن رمان «سمفونی مردگان»، که معروفترین اثر عباس معروفیست، چه بسا اینطور خیال کنیم که نویسنده این رمان اهل اردبیل است، چون وقایع این رمان در اردبیل اتفاق میافتد. عباس معروفی اما زاده 1336 در بازارچۀ نایبالسلطنۀ تهران است. با مجله بنوبوک همراه ما باشید.
دوران کودکی
پدرِ معروفی کاسب بود و بازاری. چنانکه معروفی خود در گفتوگویی با سیروس علینژاد گفته است، پدرش میخواست پسر هم مثل او وارد بازار شود و به کاسبی بپردازد. پسر اما رؤیاهای دیگری در سر داشت و پدربزرگش هم، که در سنگسر زندگی میکرد و عباس معروفی بسیار به او علاقه داشت و تحت تأثیرش بود و تابستانها همراهش به سنگسر میرفت، او را بهدنبال کردن رؤیاهایش تشویق میکرد و معتقد بود که او به هرچه بخواهد و اراده کند میرسد.
معروفی در همان گفتوگو با سیروس علینژاد میگوید که از کودکی یکی از آرزوهایش این بوده که روزنامهنگار شود.
قصهنویسی را هم از همان دوران کودکی آغاز کرد و اولین قصهاش را در یازده سالگی نوشت، اگرچه هنوز مانده بود تا با چاپ قصههایش رسماً در میدان ادبیات اعلام حضور کند.
نوجوانی و جوانی و آغاز نویسندگی
معروفی دیپلم ریاضی را که از دبیرستان مروی گرفت وارد دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران شد و در این دانشکده در رشتۀ ادبیات دراماتیک تحصیل کرد.
آشناییاش در سال 1354 با محمد محمدعلی، که خود نیز بعدها به یکی از نویسندگان مطرح و مشهور بدل شد، معروفی را در کارِ قصهنویسی جدیتر کرد. او که آن زمان هجده سال داشت بهطور جدی به نوشتن داستان پرداخت و اولین داستانش به نام «عشق پاینده» در نوزده سالگی، یعنی سال 1355، در روزنامۀ «کیهان» منتشر شد.
چهار سال بعد از چاپ این داستان، یعنی در سال 1359، معروفی اولین مجموعه داستانش را با عنوان «روبروی آفتاب» به چاپ رساند.
از دیگر نویسندگان و اهالی ادبیات که آشنایی با آنها یاریگرِ معروفی در ادامۀ راه نویسندگی بود، یکی هوشنگ گلشیری بود و دیگری محمدعلی سپانلو.
از کارگری تا روزنامهنگاری
در اواخر دهۀ 50 و اوایل دهۀ 60 خورشیدی معروفی، ضمن نوشتن، مشاغل گوناگونی را، از کارگری ساختمان گرفته تا نجاری و زرگری و معلمی و روزنامهنگاری، تجربه کرد.
یازده سال در مدارس «هدف» و «خوارزمی» تهران ادبیات تدریس کرد. در دهۀ 60 در سِمَتِ مدیر اجراهای صحنهای و مدیر ارکستر سمفونیک تهران به فعالیت پرداخت و نیز مجلۀ «آهنگ» را در حوزه موسیقی منتشر کرد.
در سال 1369 انتشار مجلۀ ادبی «گردون» را آغاز کرد که از نشریات ادبی مهم آن دوران بود. انتشار مجلۀ گردون یک سال بعد از زمانی بود که معروفی رمان «سمفونی مردگان» را منتشر کرده بود.
راهاندازی جایزة «قلم زرین گردون» از جمله اقدامات فرهنگی عباس معروفی در سالهای اقامتش در ایران بود.
در دهۀ 70 خورشیدی معروفی از ایران رفت و مقیم آلمان شد. در آنجا به کارِ نویسندگی ادامه داد، کلاسهای داستاننویسی دایر کرد و همچنین به کتابفروشی پرداخت و چاپخانه و نشر گردون را تأسیس کرد.
معروفی اکنون همچنان ساکن آلمان است.
از نخستین آثار تا سمفونی مردگان
انتشار رمان «سمفونی مردگان» در سال 1368 معروفی را در عالم داستاننویسی به شهرت رساند. او اما تا به «سمفونی مردگان» برسد، راه درازی را در نوشتن پیموده و بسیار نوشته بود و در نوشتن و یادگیری فنون نوشتن کوشیده بود.
پیش از انتشار رمان «سمفونی مردگان»، هم قصه نوشته بود و هم نمایشنامه و به جز «روبروی آفتاب»، که اولین مجموعه داستانش بود، مجموعهای هم به نام «آخرین نسل برتر» منتشر کرده بود. اما هنوز مانده بود تا معروفی با «سمفونی مردگان» سبک شخصی خود را رو کند و در عالم نویسندگی بدرخشد.
حسن میرعابدینی در کتاب «صد سال داستاننویسی ایران» نخستین داستانهای معروفی را داستانهایی وصف میکند که بخشی از آنها «با طنزی رقیق دلمشغولیهای اجتماعی نویسنده را باز میتاباند؛ و در بخشی از آنها یادآوری خاطرات به شکلی رمانتیک انجام میگیرد.»
سمفونی مردگان
عباس معروفی حدود پنج سال روی رمان «سمفونی مردگان» کار کرد و سرانجام این رمان را، که نوشتن آن را در سال 1363 شروع کرده بود، در سال 1368 منتشر کرد. رمان «سمفونی مردگان»، که معروفی عمده شهرت خود را از آن دارد، داستان برادرکُشی و حذف و طرد یک شاعرِ روشنفکر از سوی پدر و برادرش است.
وقایع رمان «سمفونی مردگان» در سالهای پیش از انقلاب در شهر اردبیل اتفاق میافتد. در کانون این رمان، اعضای خانواده اورخانی قرار دارند و معروفی از خلال نقل فروپاشی و زوال تراژیک این خانواده است که تراژدی برادرکُشی و حذف و طردِ شاعر و هنرمند از جامعهای بسته و عقبمانده و بیاخلاق و غرق در حرص و طمع و سودجویی و فرصتطلبی و گرفتار در مناسبات کهنه را روایت میکند.
رمان با لحظهای آغاز میشود که اورهان، پسری که راه پدر را ادامه داده و بازاری و کاسب شده، راه میافتد که آیدین، برادر دیگرش را که شاعر و روشنفکر است و نخواسته به راه پدر برود، بکُشد.
معروفی در نشستی که یک سال بعد از انتشار رمان «سمفونی مردگان»، یعنی سال 1369، درباره این رمان برگزار شده و در دفتر یکمِ کتاب «آینهها: نقد و بررسی ادبیات امروز ایران» منتشر شده است، درباره خواندن خبری درباره برادرکُشی و تأثیر این خبر بر رمان «سمفونی مردگان»، که معروفی آن زمان برنامۀ نوشتن آن را داشته، میگوید: «سال 61 یا 62 بود. روزنامهای میخواندم. میخواستم سمفونی مردگان را بنویسم. اما هنوز شروع نکرده بودم. نوشته بود برادری به خاطر سی و چهار هزار تومان سر برادرش را برید. هنوز بریده روزنامه را دارم. این خبر خیلی به من کمک کرد.»
رمان «سمفونی مردگان» رمانیست که معروفی در آن از عناصر ادبیات رئالیسم جادویی بهره گرفته و واقعیت داستانی خاص خود را آفریده است. از همین رو، چنانکه معروفی در همان نشستی که به آن اشاره شد تأکید میکند، اردبیلِ این رمان نیز اردبیلِ داستانیای است که او آن را خلق کرده است.
معروفی همچنین در گفتوگو با سیروس علینژاد میگوید که وقتِ نوشتن «سمفونی مردگان» با تمام وجود احساس میکرده که اردبیلی است و خود را در خواب در خانۀ خانواده اورخانیِ «سمفونی مردگان» میدیده است.
«سمفونی مردگان» رمانیست که از منظر چند راوی و با چند زاویۀ دید روایت میشود. این رمان را با رمان «خشم و هیاهو» اثر ویلیام فاکنر، که آن هم رمانی با راویان مختلف و درباره زوال یک خانواده است، مقایسه کردهاند.
معروفی اما خود در همان نشست نقد و بررسی «سمفونی مردگان» که در کتاب «آینهها» منتشر شده است، درباره مقایسۀ رمانش با «خشم و هیاهو» میگوید: «باید افتخار کنم که کارم شبیه خشم و هیاهو شده است. ولی لااقل به خودم نمیتوانم دروغ بگویم. من هیچگونه تاثیری از این کتاب نگرفتهام. من از شعر فروغ خیلی بیشتر تاثیر پذیرفتهام تا این کتاب.» او آنگاه درباره تأثیر شعر فروغ بر رمان «سمفونی مردگان» اضافه میکند: «چندی پیش یادداشتهای روزانه مربوط به وقتی را که روی سمفونی مردگان کار میکردم، ورق میزدم. شعری از فروغ – همه هستی من آیه تاریکی است – را دیدم که با من بازیها دارد.»
معروفی در رمان «سمفونی مردگان» حکایت ناکامی و شکست را نقل میکند و از امیدهایی میگوید که بر باد میروند و از سازهای مخالفی که خاموش و شکسته میشوند.
«سمفونی مردگان» حکایتِ خود را به در و دیوار کوبیدن و نیافتن راهی برای رهایی از چارچوبهای سفتوسختِ قدیمیِ تحمیلشده است و حکایت به جنون کشاندن شاعری که همهچیز را جورِ دیگر و خارج از چارچوب عادت میبیند.
رمان «سمفونی مردگان» به زبانهای دیگری نیز ترجمه شده و در سال 2001 جایزة بنیاد انتشارات ادبی فلسفی سورکامپ را گرفته است.
عطر یاس
معروفی در نشست نقد و بررسی رمان «سمفونی مردگان» از مجموعهای زیرِ چاپ با عنوان «عطر یاس» میگوید. این مجموعه در سال 1371 برای اولین بار منتشر میشود.
مجموعه داستان «عطر یاس» شامل دوازده داستان کوتاه است که، چنانکه حسن میرعابدینی در کتاب «صد سال داستاننویسی ایران»، اشاره میکند حول محورِ هول و اضطراب شکل گرفتهاند و معروفی در آنها «به بررسی بازتاب جنگ و مشکلات اقتصادی بر زندگی زناشویی و بروز ناهنجاری روانی ناشی از آن در احوال مردم طبقۀ متوسط شهرنشین میپردازد» و «دنیای ویران آدمهای بازندهای را تصویر میکند که به یأس میرسند و از اندوه تنهایی و بهخودوانهادگی از پای درمیآیند.»
سال بلوا
معروفی در سال 1369 مشغول نوشتن رمان «سال بلوا» بود. این رمان در سال 1371 منتشر میشود، یعنی همان سالِ انتشار مجموعه داستان «عطر یاس».
در رمان «سال بلوا»، از خلال داستانی عاشقانه، رنجهای زن ایرانی در متن جامعهای مردسالار روایت شده است. معروفی در این رمان داستان دختری به نام نوشافرین را روایت میکند که پدرش خیالاتی بزرگ برای او در سر دارد. نوشافرین اما دل به مردی کوزهگر به نام حسینا میبازد و البته با وجود عشق شورانگیزش به حسینای کوزهگر، به وصال او نمیرسد.
معروفی که پیشتر در رمان «سمفونی مردگان» نیز، از خلال نقل سرگذشت و سرنوشت تلخ آیدا که تنها فرزند دختر خانواده اورخانی است، شمهای از تنگناهای زنان در جامعۀ مردسالار را بیان کرده بود، در رمان «سال بلوا» این موضوع را در کانون توجه قرار میدهد و بیشتر بر آن متمرکز میشود.
«سال بلوا» رمانی تلخ و تراژیک و یک عاشقانۀ اجتماعی درباره رنج زنان گرفتارِ مناسباتِ جهان مردانه است. وقایع این رمان در سنگسر و در دوران حکومت رضا شاه اتفاق میافتد و سنگسر همان شهریست که پدربزرگ معروفی در آن میزیسته و معروفی خاطرهها از آنجا دارد.
پیکر فرهاد
رمان «پیکر فرهاد» سومین رمان عباس معروفی است. این رمان اولین بار در سال 1374 منتشر میشود.
رمان «پیکر فرهاد» مکالمهایست با رمان «بوف کور» صادق هدایت. معروفی در «پیکر فرهاد» نیز، همچون «سال بلوا»، از زن نوشته است. شخصیت اصلی این رمان، همان «زن اثیری» معروف «بوف کور» هدایت است که راوی «بوف کور» او را از روزن خانهاش میبیند. معروفی در رمان «پیکر فرهاد» از همین زن نوشته است و تصویری از او به دست داده است، منتها از منظری متفاوت با منظر هدایت در «بوف کور».
جوایز، دیگر آثار و برنامههایی برای آینده
چنانکه اشاره شد در سال 2001 جایزة بنیاد انتشارات ادبی فلسفی سورکامپ به رمان «سمفونی مردگان» عباس معروفی اهدا شد. معروفی به جز این جایزه، جوایز هلمن هامت، جایزه روزنامهنگار آزاده سال از اتحادیۀ روزنامهنگاران کانادا و جایزه بنیاد ادبی آرنولد تسوایگ را نیز گرفته است.
رمان «پیکر فرهاد» آخرین رمانیست که در دوران حضور عباس معروفی در ایران از او منتشر شده است. معروفی اما در سالهای اقامت در آلمان نیز چند رمان مینویسد و منتشر میکند که عبارتند از: «فریدون سه پسر داشت»، «ذوبشده»، «تماماً مخصوص» و «نام تمام مردگان یحیاست».
عباس معروفی در این سالها دفتر شعری هم به نام «نامههای عاشقانه و منظومۀ عینالقضات و عشق» منتشر کرده است و همچنین مجموعه مقالاتی درباره داستاننویسی، با عنوان «اینسو و آنسوی متن: درسها و تجربههای داستان و رمان»
معروفی، جز داستان و شعر و مقالات، نمایشنامه هم نوشته است. سه نمایشنامۀ او به نامهای «آونگ خاطرههای ما»، «دلیبای و آهو» و «ورگ» در کتابی به نام «آونگ خاطرههای ما» منتشر شدهاند.
همچنین مجموعه داستانهای کوتاه او در کتاب «دریاروندگان جزیره آبیتر» به چاپ رسیدهاند.
معروفی نویسندهایست که در نوشتن و با نوشتن زندگی میکند؛ نویسندهای عاشق ادبیات و فرهنگ و هنر که چیزی بدهکار ادبیات داستانی ایران نیست و آثارش بازتاب دغدغههای اجتماعی و مسائل بنیادین انسان و نیز نشانگر عشق او به قصهگویی است.
او در سال 1399، وقتی در صفحۀ اینستاگرامش اعلام کرد که به سرطان غدد لنفاوی مبتلاست، این قول سیمین دانشور خطاب به خود را نقل کرد که «غصه یعنی سرطان» و مبادا او یکوقت غصه بخورد و آنگاه نوشت که غصه خورده است.
معروفی، در حالی که بهخاطر این بیماری یازده جراحی را پشت سر گذاشته بود، نوشت که جراح فک و دهان به او گفته است که چهل سال است بدنش سالم است و سرطان لنفاوی یک «بدبیاری» بوده است و اضافه کرد که در طب ایرانی به این بدبیاری «غمباد» میگویند.
او عُمری در قصههایش از «غصه»ها و «غمباد»های بزرگ تاریخی و انسانی نوشت و بعد از یازده جراحی و هنگامیکه قرار بود پرتودرمانیاش آغاز شود از «نقطههای روشنی» گفت که در «تونلی تاریک» به آنها فکر میکند و نوشت که اگر برخیزد هفت کتاب نیمهکارهاش را تمام میکند و باز چند درخت میکارد.
معروفی در گفتوگو با سیروس علینژاد، وقتی رمان «تماماً مخصوص» را آماده انتشار دارد، میگوید: «بالاخره (اگر زنده بمانم) روزی خواندنیترین رمان جهان را خواهم نوشت. با همین امید است که چشمهایم برق میزند.»
در یکم مرداد ماه 1400 خبر رسید که او از یک جراحی دیگر نیز سالم گذر کرده است. او پیش از این جراحی نوشته بود که اگر سالم از بیمارستان بیرون بیاید داستان این «غمباد» را خواهد نوشت.
امید که باشد و همچنان بنویسد با چشمانی درخشان از امید.
کتابهای «سمفونی مردگان»، «سال بلوا» و «دریاروندگان جزیره آبیتر» عباس معروفی را میتوانید با رجوع به لینکهای زیر بهصورت آنلاین از سایت بنوبوک خریداری کنید:
https://www.bennubook.com/book/8920
https://www.bennubook.com/book/16050
https://www.bennubook.com/book/8919
https://www.bennubook.com/book/16049
https://www.bennubook.com/book/160186
دیدگاهتان را بنویسید